بسم الله الرحمن الرحیم
· انواع تئوری (غربی ها معمولا تئوری را به دو دسته تقسیم می کنند:)
o اثباتی
o هنجاری
· این تقسیم بندی را بر اساس این قرار می دهند که می گویند تنها مبنای کسب معرفت صحیح تجربه است. در نتیجه علم را می توانیم از طریق تجمیع صحیح این تجارب (استقراء) و یا در یک فرآیند قیاسی - استقرایی فهم کنیم و به دست آوریم.
· اهمیت این مسئله این است که ما در مباحثمان، مبنای شناخت را می توانیم متفاوت از این مبنا بگیریم.
· مبنای فهم حقیقت از نظر اسلام
o وحی: که همان زبان قرآن و تفسیر آن که کلام اهل بیت است می باشد. مبنای فهم قرآن هم می شود فهم جوهره ی الفاظ. کتابی داریم به نام گوهر معنا که همان حرف امام که فهم معنای الفاظ مصداق تفکر ساعة أفضل من عبادة سبعین سنه است می باشد.
o عرفان و شهود: که همان قلب است که البته منظور از قلب در عرفان و شهود آن قلبی است که قرآن می فرماید: لهم قلوب لا یعقلون بها و نه قلبی که با آن صرفا احساسات درک می شود.
o برهان و استدلال: که همان عقل نظری است. در عقل نظری، استدلالات و
مستغلات عقلی بحث می شود؛ مانند این که: جمع نقیضین محال است. فلسفه ی سینوی بیش تر در این حوزه بحث می کند ولی فلسفه ی صدرایی هم این حوزه و هم عرفان و شهود.
o عقل نیمه تجریدی: مانند ریاضیات که مفاهیم را در قالب اعداد آورده اند.
o عقل تجربی: غربی ها می گویند مبنای ما در فهم دنیا، این عقل تجربی است. مبنای علم در غرب عقل تجربی است. البته آن ها عقل تجربی را نظام مند کرده اند و در یک غالبی ریخته اند به نام علم (science). و می گویند که قطعا ما یک سری بدیل هایی هم برای علم داریم ولی این بدیل ها مکمل عقل تجربی هستند. در نگاه ماده گرایی و اصالت تجربه، 4 مورد قبلی تقریبا کنار گذاشته شده اند.
o نظر آیت الله جوادی در مورد عقل تجربی
· می فرمایند که عقل تجربی ظن آور است و نه قطع. این ها یک حجت ظنی می آورند که شاید واقعیت این است. برای ما یک اطمینان ظنی می آورد. و تا زمانی که این اطمینان ظنی به وسیله ی اطمینان دیگری رد نشده باشد قابل قبول است.
· رجوع به کتاب هندسه ی معرفت دینی از آیت الله جوادی آملی: این کتاب مجموعه جلساتی بوده است که با اساتید دانشگاه داشته اند در مورد رفع شبهات مربوط به تقابل علم و دین.
o از مورد 5 که به سمت مورد 1 حرکت می کنیم میزان معرفت دهی اش بیش تر می شود و وحی معرفت کامل را می دهد.
o حتما یک بار scientific methode را بخوانیم.
· علم؛ یک نهاد اجتماعی
o نیومن می گوید آن چیزهایی که ما داریم به عنوان علم از آن صحبت می کنیم، همیشه واقعیت نیست و همیشه هم قرار نیست که واقعیت را کشف کند. در حالی که علم در قاموس اسلامی ما یک نوری است که خداوند در قلب هر کسی بخواهد قرار می دهد. در حالی که این ها می گویند علم یک سازه ی اجتماعی است که افرادی که در این وادی قرار دارند به آن می گویند علم!
o نیومن می گوید علم در بافتی دارد معنا پیدا می کند که به آن ها می گوییم اندیشمندان و یا دانشمندان. به علاوه علم همراه با یک مفهوم دیگری است به نام جامعه ی علمی که این جامعه ی علمی یک سری اصول و قواعد و هنجارهایی دارد که این هنجارها سبب می شود که این جامعه ی علمی و یا نهاد علم حفظ شود. حالا در مورد این جامعه ی علمی و هنجارها صحبت خواهیم کرد.
o منظور از علم
· علم هم به یک نظام شناخت حقیقت اطلاق می شود و هم به نتایج و یافته ها.
o غایت علم
· غایت علم تئوری است. یعنی هر چیزی که از علم استخراج می شود در قالب گزاره هایی است که تئوری نام دارد.
· تعریف تئوری
§ تئوری نظامی از انتزاعات یا ایده های در ارتباط با هم هستند که دانش مرتبط با جهان های اجتماعی را انباشت و سازمان دهی می کند.
§ تئوری ابطال پذیر است و باید اثبات شود. یعنی تئوری مانند فرضیه است.
o جامعه ی علمی
· مجموعه ای از افراد که یک سری هنجارهای مشترک دارند و هدف خودشان را شناخت حقیقت گذاشته اند. این هنجارها یک سری رفتارهای خاصی را برای این جامعه ی علمی ایجاد کرده است. این هنجارها هم در تعامل بین استاد و شاگرد منتقل می شوند. و یا از طریق نظام های آموزشی. چیزی که جامعه ی علمی را حفظ می کند همین هنجارهاست.
· هنجارها: در این کتاب در مورد برخی از این هنجارها بحث شده است:
§ جهان شمولی: اگر می خواهید یک حرف علمی را ارزیابی کنید نگاه نکنید که چه کسی این حرف را زده است بلکه نگاه کنید که چی گفته است. یعنی می گوید علم مربوط به جای خاصی از دنیا نیست بلکه مربوط به همه ی دنیا است. هر کسی حرف علمی از هر جای دنیا زد آن را بپذیر. اساس ارزیابی، شایستگی است.
§ شکاکیت سازمان یافته: در جامعه ی علمی، یکی از هنجارهایی که همه ی آدم ها باید داشته باشند این است که هیچ چیز را نباید بپذیرند و جلوی هر گزاره ای یک علامت سؤال بگذارند.
§ بی طرفی: شما نسبت به حرف های دیگران سعی کن بدون هیچ نوع قصد و بایست ذهنی و با بی طرفی کامل آن را دریافت کنی. خنثی باش.
§ به اشتراک گذاری: شما باید یافته های علمی خود را در اختیار دیگران نیز قرار دهی. (البته این افسانه ای است که این ها دارند می گویند و الان عمل نمی کنند چرا که فهمیدند دانستن، قدرت است.)
§ صداقت: آن چیزی که می گویی واقعی باشد و سعی نکنی با داده سازی و ... چیزی را انکار کنی. (معمولا در تحقیقات به خصوص تحقیقات کمی این داده سازی صورت می گیرد. در فرآیند تحقیق باید یک بار این فرآیند تا آخر رفته شود و ببنیم آیا می توانیم به فرضیه هایمان برسیم یا نه.)
· نگرش علمی: جامعه ی علمی ما باید یک نوع نگرش و شیوه ی خاص دیدن داشته باشد (علمی نگاه کردن به مسائل). مثلا باید مسئله محور به موضوع نگاه کند، نوآوری و خلاقیت داشته باشد. فردی که جزء جامعه ی علمی است باید به مسائل مختلف نگاه علمی داشته باشد.
· مقالات علمی: مقالات علمی ما قرار است کدام یک از مشکلات ما را حل کنند. و اصلا چند نفر این مقالات علمی را می خوانند تا چه رسد به این که بخواهند اجرا شوند و مشکلات را حل کنند.
· چرایی مطالعه ی علم تجربی
o شناخت هستی و اعتباریات مستلزم این است که یک منطقی برای کشف تجربه ها و شناخت این دنیا داشته باشیم. اصل خواندن این کتاب برای این است که چطور می شود از همین عقل تجربی و شواهد اطرافمان به یک شناخت درستی برسیم.
o خیلی وقت ها خود اندیشمندان غربی از یک سری مطالعات و استقراهای ناقص یک سری تئوری هایی داده اند. مثلا فروید بر اساس مشاهده ی یک سری آدم بیمار یک سری تئوری داده است. روش، روش علمی نبوده است ولی به آن ها صورت و قالب علمی داده است. ما هم با این تئوری ها در جاهای مختلف روبرو می شویم.
o خیلی وقت ها در کتب غربی ممکن است چیزهایی باشد که علمی - به تعبیر غربی ها - نباشد.
مستغلات عقلی بحث می شود؛ مانند این که: جمع نقیضین محال است. فلسفه ی سینوی بیش تر در این حوزه بحث می کند ولی فلسفه ی صدرایی هم این حوزه و هم عرفان و شهود.
o عقل نیمه تجریدی: مانند ریاضیات که مفاهیم را در قالب اعداد آورده اند.
o عقل تجربی: غربی ها می گویند مبنای ما در فهم دنیا، این عقل تجربی است. مبنای علم در غرب عقل تجربی است. البته آن ها عقل تجربی را نظام مند کرده اند و در یک غالبی ریخته اند به نام علم (science). و می گویند که قطعا ما یک سری بدیل هایی هم برای علم داریم ولی این بدیل ها مکمل عقل تجربی هستند. در نگاه ماده گرایی و اصالت تجربه، 4 مورد قبلی تقریبا کنار گذاشته شده اند.
o نظر آیت الله جوادی در مورد عقل تجربی
· می فرمایند که عقل تجربی ظن آور است و نه قطع. این ها یک حجت ظنی می آورند که شاید واقعیت این است. برای ما یک اطمینان ظنی می آورد. و تا زمانی که این اطمینان ظنی به وسیله ی اطمینان دیگری رد نشده باشد قابل قبول است.
· رجوع به کتاب هندسه ی معرفت دینی از آیت الله جوادی آملی: این کتاب مجموعه جلساتی بوده است که با اساتید دانشگاه داشته اند در مورد رفع شبهات مربوط به تقابل علم و دین.
o از مورد 5 که به سمت مورد 1 حرکت می کنیم میزان معرفت دهی اش بیش تر می شود و وحی معرفت کامل را می دهد.
o حتما یک بار scientific methode را بخوانیم.
· علم؛ یک نهاد اجتماعی
o نیومن می گوید آن چیزهایی که ما داریم به عنوان علم از آن صحبت می کنیم، همیشه واقعیت نیست و همیشه هم قرار نیست که واقعیت را کشف کند. در حالی که علم در قاموس اسلامی ما یک نوری است که خداوند در قلب هر کسی بخواهد قرار می دهد. در حالی که این ها می گویند علم یک سازه ی اجتماعی است که افرادی که در این وادی قرار دارند به آن می گویند علم!
o نیومن می گوید علم در بافتی دارد معنا پیدا می کند که به آن ها می گوییم اندیشمندان و یا دانشمندان. به علاوه علم همراه با یک مفهوم دیگری است به نام جامعه ی علمی که این جامعه ی علمی یک سری اصول و قواعد و هنجارهایی دارد که این هنجارها سبب می شود که این جامعه ی علمی و یا نهاد علم حفظ شود. حالا در مورد این جامعه ی علمی و هنجارها صحبت خواهیم کرد.
o منظور از علم
· علم هم به یک نظام شناخت حقیقت اطلاق می شود و هم به نتایج و یافته ها.
o غایت علم
· غایت علم تئوری است. یعنی هر چیزی که از علم استخراج می شود در قالب گزاره هایی است که تئوری نام دارد.
· تعریف تئوری
§ تئوری نظامی از انتزاعات یا ایده های در ارتباط با هم هستند که دانش مرتبط با جهان های اجتماعی را انباشت و سازمان دهی می کند.
§ تئوری ابطال پذیر است و باید اثبات شود. یعنی تئوری مانند فرضیه است.
o جامعه ی علمی
· مجموعه ای از افراد که یک سری هنجارهای مشترک دارند و هدف خودشان را شناخت حقیقت گذاشته اند. این هنجارها یک سری رفتارهای خاصی را برای این جامعه ی علمی ایجاد کرده است. این هنجارها هم در تعامل بین استاد و شاگرد منتقل می شوند. و یا از طریق نظام های آموزشی. چیزی که جامعه ی علمی را حفظ می کند همین هنجارهاست.
· هنجارها: در این کتاب در مورد برخی از این هنجارها بحث شده است:
§ جهان شمولی: اگر می خواهید یک حرف علمی را ارزیابی کنید نگاه نکنید که چه کسی این حرف را زده است بلکه نگاه کنید که چی گفته است. یعنی می گوید علم مربوط به جای خاصی از دنیا نیست بلکه مربوط به همه ی دنیا است. هر کسی حرف علمی از هر جای دنیا زد آن را بپذیر. اساس ارزیابی، شایستگی است.
§ شکاکیت سازمان یافته: در جامعه ی علمی، یکی از هنجارهایی که همه ی آدم ها باید داشته باشند این است که هیچ چیز را نباید بپذیرند و جلوی هر گزاره ای یک علامت سؤال بگذارند.
§ بی طرفی: شما نسبت به حرف های دیگران سعی کن بدون هیچ نوع قصد و بایست ذهنی و با بی طرفی کامل آن را دریافت کنی. خنثی باش.
§ به اشتراک گذاری: شما باید یافته های علمی خود را در اختیار دیگران نیز قرار دهی. (البته این افسانه ای است که این ها دارند می گویند و الان عمل نمی کنند چرا که فهمیدند دانستن، قدرت است.)
§ صداقت: آن چیزی که می گویی واقعی باشد و سعی نکنی با داده سازی و ... چیزی را انکار کنی. (معمولا در تحقیقات به خصوص تحقیقات کمی این داده سازی صورت می گیرد. در فرآیند تحقیق باید یک بار این فرآیند تا آخر رفته شود و ببنیم آیا می توانیم به فرضیه هایمان برسیم یا نه.)
· نگرش علمی: جامعه ی علمی ما باید یک نوع نگرش و شیوه ی خاص دیدن داشته باشد (علمی نگاه کردن به مسائل). مثلا باید مسئله محور به موضوع نگاه کند، نوآوری و خلاقیت داشته باشد. فردی که جزء جامعه ی علمی است باید به مسائل مختلف نگاه علمی داشته باشد.
· مقالات علمی: مقالات علمی ما قرار است کدام یک از مشکلات ما را حل کنند. و اصلا چند نفر این مقالات علمی را می خوانند تا چه رسد به این که بخواهند اجرا شوند و مشکلات را حل کنند.
· چرایی مطالعه ی علم تجربی
o شناخت هستی و اعتباریات مستلزم این است که یک منطقی برای کشف تجربه ها و شناخت این دنیا داشته باشیم. اصل خواندن این کتاب برای این است که چطور می شود از همین عقل تجربی و شواهد اطرافمان به یک شناخت درستی برسیم.
o خیلی وقت ها خود اندیشمندان غربی از یک سری مطالعات و استقراهای ناقص یک سری تئوری هایی داده اند. مثلا فروید بر اساس مشاهده ی یک سری آدم بیمار یک سری تئوری داده است. روش، روش علمی نبوده است ولی به آن ها صورت و قالب علمی داده است. ما هم با این تئوری ها در جاهای مختلف روبرو می شویم.
o خیلی وقت ها در کتب غربی ممکن است چیزهایی باشد که علمی - به تعبیر غربی ها - نباشد.
مستغلات عقلی بحث می شود؛ مانند این که: جمع نقیضین محال است. فلسفه ی سینوی بیش تر در این حوزه بحث می کند ولی فلسفه ی صدرایی هم این حوزه و هم عرفان و شهود.
o عقل نیمه تجریدی: مانند ریاضیات که مفاهیم را در قالب اعداد آورده اند.
o عقل تجربی: غربی ها می گویند مبنای ما در فهم دنیا، این عقل تجربی است. مبنای علم در غرب عقل تجربی است. البته آن ها عقل تجربی را نظام مند کرده اند و در یک غالبی ریخته اند به نام علم (science). و می گویند که قطعا ما یک سری بدیل هایی هم برای علم داریم ولی این بدیل ها مکمل عقل تجربی هستند. در نگاه ماده گرایی و اصالت تجربه، 4 مورد قبلی تقریبا کنار گذاشته شده اند.
o نظر آیت الله جوادی در مورد عقل تجربی
· می فرمایند که عقل تجربی ظن آور است و نه قطع. این ها یک حجت ظنی می آورند که شاید واقعیت این است. برای ما یک اطمینان ظنی می آورد. و تا زمانی که این اطمینان ظنی به وسیله ی اطمینان دیگری رد نشده باشد قابل قبول است.
· رجوع به کتاب هندسه ی معرفت دینی از آیت الله جوادی آملی: این کتاب مجموعه جلساتی بوده است که با اساتید دانشگاه داشته اند در مورد رفع شبهات مربوط به تقابل علم و دین.
o از مورد 5 که به سمت مورد 1 حرکت می کنیم میزان معرفت دهی اش بیش تر می شود و وحی معرفت کامل را می دهد.
o حتما یک بار scientific methode را بخوانیم.
· علم؛ یک نهاد اجتماعی
o نیومن می گوید آن چیزهایی که ما داریم به عنوان علم از آن صحبت می کنیم، همیشه واقعیت نیست و همیشه هم قرار نیست که واقعیت را کشف کند. در حالی که علم در قاموس اسلامی ما یک نوری است که خداوند در قلب هر کسی بخواهد قرار می دهد. در حالی که این ها می گویند علم یک سازه ی اجتماعی است که افرادی که در این وادی قرار دارند به آن می گویند علم!
o نیومن می گوید علم در بافتی دارد معنا پیدا می کند که به آن ها می گوییم اندیشمندان و یا دانشمندان. به علاوه علم همراه با یک مفهوم دیگری است به نام جامعه ی علمی که این جامعه ی علمی یک سری اصول و قواعد و هنجارهایی دارد که این هنجارها سبب می شود که این جامعه ی علمی و یا نهاد علم حفظ شود. حالا در مورد این جامعه ی علمی و هنجارها صحبت خواهیم کرد.
o منظور از علم
· علم هم به یک نظام شناخت حقیقت اطلاق می شود و هم به نتایج و یافته ها.
o غایت علم
· غایت علم تئوری است. یعنی هر چیزی که از علم استخراج می شود در قالب گزاره هایی است که تئوری نام دارد.
· تعریف تئوری
§ تئوری نظامی از انتزاعات یا ایده های در ارتباط با هم هستند که دانش مرتبط با جهان های اجتماعی را انباشت و سازمان دهی می کند.
§ تئوری ابطال پذیر است و باید اثبات شود. یعنی تئوری مانند فرضیه است.
o جامعه ی علمی
· مجموعه ای از افراد که یک سری هنجارهای مشترک دارند و هدف خودشان را شناخت حقیقت گذاشته اند. این هنجارها یک سری رفتارهای خاصی را برای این جامعه ی علمی ایجاد کرده است. این هنجارها هم در تعامل بین استاد و شاگرد منتقل می شوند. و یا از طریق نظام های آموزشی. چیزی که جامعه ی علمی را حفظ می کند همین هنجارهاست.
· هنجارها: در این کتاب در مورد برخی از این هنجارها بحث شده است:
§ جهان شمولی: اگر می خواهید یک حرف علمی را ارزیابی کنید نگاه نکنید که چه کسی این حرف را زده است بلکه نگاه کنید که چی گفته است. یعنی می گوید علم مربوط به جای خاصی از دنیا نیست بلکه مربوط به همه ی دنیا است. هر کسی حرف علمی از هر جای دنیا زد آن را بپذیر. اساس ارزیابی، شایستگی است.
§ شکاکیت سازمان یافته: در جامعه ی علمی، یکی از هنجارهایی که همه ی آدم ها باید داشته باشند این است که هیچ چیز را نباید بپذیرند و جلوی هر گزاره ای یک علامت سؤال بگذارند.
§ بی طرفی: شما نسبت به حرف های دیگران سعی کن بدون هیچ نوع قصد و بایست ذهنی و با بی طرفی کامل آن را دریافت کنی. خنثی باش.
§ به اشتراک گذاری: شما باید یافته های علمی خود را در اختیار دیگران نیز قرار دهی. (البته این افسانه ای است که این ها دارند می گویند و الان عمل نمی کنند چرا که فهمیدند دانستن، قدرت است.)
§ صداقت: آن چیزی که می گویی واقعی باشد و سعی نکنی با داده سازی و ... چیزی را انکار کنی. (معمولا در تحقیقات به خصوص تحقیقات کمی این داده سازی صورت می گیرد. در فرآیند تحقیق باید یک بار این فرآیند تا آخر رفته شود و ببنیم آیا می توانیم به فرضیه هایمان برسیم یا نه.)
· نگرش علمی: جامعه ی علمی ما باید یک نوع نگرش و شیوه ی خاص دیدن داشته باشد (علمی نگاه کردن به مسائل). مثلا باید مسئله محور به موضوع نگاه کند، نوآوری و خلاقیت داشته باشد. فردی که جزء جامعه ی علمی است باید به مسائل مختلف نگاه علمی داشته باشد.
· مقالات علمی: مقالات علمی ما قرار است کدام یک از مشکلات ما را حل کنند. و اصلا چند نفر این مقالات علمی را می خوانند تا چه رسد به این که بخواهند اجرا شوند و مشکلات را حل کنند.
· چرایی مطالعه ی علم تجربی
o شناخت هستی و اعتباریات مستلزم این است که یک منطقی برای کشف تجربه ها و شناخت این دنیا داشته باشیم. اصل خواندن این کتاب برای این است که چطور می شود از همین عقل تجربی و شواهد اطرافمان به یک شناخت درستی برسیم.
o خیلی وقت ها خود اندیشمندان غربی از یک سری مطالعات و استقراهای ناقص یک سری تئوری هایی داده اند. مثلا فروید بر اساس مشاهده ی یک سری آدم بیمار یک سری تئوری داده است. روش، روش علمی نبوده است ولی به آن ها صورت و قالب علمی داده است. ما هم با این تئوری ها در جاهای مختلف روبرو می شویم.
o خیلی وقت ها در کتب غربی ممکن است چیزهایی باشد که علمی - به تعبیر غربی ها - نباشد.