بسم الله الرحمن الرحیم

·         بحث روش تحقیق را هفته قبل تا به اینجا رساندیم که یکی جامه علمی را بحث کردیم و دیگری مبنای شناخت که هر چه باشد روش خاص خودش را می طلبد. علم را در جامعه علمی تعریف می کنیم که جامعه علمی کسانی بودند که علم را با هنجارهای خاص خودشان دارند تولید و بازتولید می کنند. نکته ی اولی که در هفته ی قبل می خواستیم به آن برسیم که علمی بودن و جامعه علمی تعریف  شدگی خاص خودش را دارد و در آن چارچوب باید برای پذیرش در جامعه علمی روی آن حرکت کنیم. معمولا پروپوزال ها که می آید بعضی می گویند که من می خواهم همه این ساختار ها را بشکنم و جور دیگه ای حرف بزنم. خود این قالب ها یک قالب های سفتی است که خودش را بازتولید می کنند و کسانی که آن را قبول دارند اجازه شکستن آن را نمی دهند و اینطور هم نیست که نشود آن را تغییر داد.

·         بحث دوم مبناهای شناخت بود و رسیدیم به اینکه آن چیزی که در علم در مورد آن صحبت می کنیم یک مبنای تجربی دارد لذا علم یک مبنای تجربی دارد و آن مفهوم علمی که در مورد آن حرف می زنیم ساینس است. تجربی هم یعنی با حس ما قابل شناسایی است یا از طریقی آن را به حس خودمان می رسانیم. بعد یک نکته ای به شما بگویم در بحث های اسلامی، مطالعات تجربی در رشتهای مثل رشته ی مدیریت یک امر فرار نکردنی است. نمی توانیم مطالعات تجربی را کنار بذاریم. مدیریت یک سپهر نظر و یک زمینی دارد. ما نمی توانیم زمین تجربه را رها کنیم. اگر شما جستجویی کنید یک مقاله ای هست مطالعات تجربی در مدیریت اسلامی. که در مطالعات اسلامی هم نیاز داریم که مبنای تجربی هم داشته باشیم. مدیریت سنخا یک تکنیک عملی است ه آن چیزی که اتفاق می افتد یک تکنیک عملی است.

·         امروز حالا دو تا مبنای موجود در علم تجربی را می خواعهیم بگوییم که درعلم تجربی دو رویکرد اساسی داریم:

o        کمی: رویکردی که ابتدا درعلم وجود داشت کمی بود و ملهم از پوزیتیویسم بود. این رویکرد ابتدا درعلوم تجربی بود . در علوم تجربی خیلی راحت جواب می داد. وقتی بسیاری از اندیشمندان مثل دورکیم درجامعه شناسی وقتی در مورد رویرکرد هالم علم صحبت کردند مبنا را روی تجربیات گذاشتند و رد اثتبات گرایی به این رسیدند زمانی می تواینم یک حرف را علمی کنیم که اطلعات بدست آمده را به اعداد و ارقام تبدیل کنیم. اگر بتوانیم به اعداد و ارقام تبدیل کنیم خیلی دقیق می توانیم راجع به آن صحبت کنیم. پس در اثبات گرایی به دنبال کمی کردن داده ها برای افزایش دقت بودند. نیوتون در جهان خلقت دنبال پیدا کردن این بود که بتوانیم قوانین ثابت و غیر متغیری پیدا کنیم که قابل تعمیم به تمام جهان باشد. نگاهی که نیوتون داشت معتقد بود که باید برای جهان قوانین جهان شمولی پیدا کنیم که درهمه جا جواب دهد. این تلاشش منجر شد به این که یک سری قوانینی داد و برای دانشمندان هم جذاب بود. در این جا چون داده های کمی برای افزایش دقت بود آن چیزی که برای ما مهم بود سنجش بود. مفهوم دیگری که مطرح شد بحث سنجه ها و مقیاس ها بود. گفتند به صورت عینی و امور عینی را بررسی کنیم و کار به ذهنیات و آن چیزی که تفهم است کاری نداریم. عینی گرایی یک روی دیگری از بحث حس گرایی و تمایل به سنجس ملموسات بود. در این نگاه رفتارگرایی شکل گرایی گرفت. دنبال بررسی این بودند که رفتار انسان ها را بتوانند از طریق مشاهده دقیق که ابزاری مثل پرسشنامه مشاهده دقیق به ما می دهد بتوانند رفتار ها را سنجش کنند. رفتار ها رابه اعداد تقلیل دادند. در این نگاه معتقد بودن که پدیده ها رفتارهای ثابتی دارند و این رتفاهار ثابت هم انعکاسی است و در بازخور به هستی است ولذا وقتی می خواستند آدم را بررسی کننند آدم را در قالب رفتارهایی که انعکاسی به هستی است ببینند. رنگ ابزار را تغییر می دادند ببینند چقدر آدم کار بیشتر می کنند. این را در مطالعات افراد هم دیده اید. مثلا می گویند تاثیر رضایت از زندگی بر تعهد سازمانی. این نگاه ابتدا در علوم طبیعی خیلی قشنگ جواب می داد چون این ها درگیر یک پدیده های بی شعور بودند. یعنی اینها خودشان فکر نمی کردند و احساس و تعقل نداشتند و رفتارشان انعکاسی زا بازخور رفتار بیرونی بود. ولی یواش یواش وقتی این نگاه را به علوم انسانی و علوم اجتماعی تعمیم دادند دیدند که بعضی از جاها جواب نمی دهد. در اثبات گرایی ما بیشتر دنبال پیدا کردن واقعیت فارغ از افراد و قالب هستیم. قالب یعنی محیط. معتقد بودند که ما می توانمی بواقعی برا به صورت جهانشمول ببینیم. چیزی که در علوم انسانی درگیر آن بودیم چون دنبال قوانین جهانشمول بودیم قوانین زیادی را بررسی می کردیم. چون ادعای نگاه کمی قواعد جهانشمول است. این قواعد جهانشمول باید سمپل بزرگی داشته باشد که بتواند هر جا که هست جواب دهد. معتقد بودند که در رویکرد کمی دارند فارغ از ارزش  هستیم. تعبیری که کتاب در مورد رویکرد های کمی دارد condenser است که مثل عدسی محدب است. یعنی می خواهد یک تابلوی بزرگ را در یک نقطه متمرکز کند. خاصیت تحقیقات کمی محدب بودن آن است. سعی می کند تمام هستی را جمع کند و بگوید که اگر پاداش انسان ها را افزایش دهید بهره وری زیاید خواهند داشت. تمام قالبی که در تحققات کمی دنبال آن هستیم اعداد و ارقام ناشی از فرمول های ریاضی است. این نگاه به انسان در علوم طبیعی خوب جواب داد ولی در علوم انسانی گفتند که این موضوع شوخی است.

o        کیفی: انسان در محیطی که زندگی می کنند انعکاس دهنده  شرایط بیرونی نیستند و در درون خودشان تفسیر و فهمی دارند که این فهم و تفسیر کنش آنها را کنش معنا داری میکند که در این رویکرد رویکرد تفسیرگرایی غالب است. گفتند اگر می خواهید حقیقت را متوجه شوید این نیست که می خواهید رفاار یک سری افراد را در قالب تعهد سازمانی بررسی کنید. یک سری تئوری هایی که قبلا بدست آورده ای بیایی آنها تست کنی و ببینی که فرضیات شما پذیرفته می شود یا نه. واقعیت در هر نقطه نسبت به نقطه ی دیگر متفاوت است چون کنش انسان کنش معنا دار اجتماعی است چون در هر بافتی هر کنش یک معنا دارد. و این کنش معنادار به انگیزه های درونی افراد بر می گردد لذا هر پیدیه ای که می بینید یک مطالعه منحصر به فرد خودش است. هر چیزی که در ظاهر یکسان است ولی معنای آن متفاوت است لذا محقق باید درک همدلانه داشته باشد لذا محقق باید با آن کسانی که آنها را بررسی می کند  با آنها زندگی کند. در این نگاه گفتند اگر می خواهی پیدیده را بشناسی و سنجه ای به آنها بدهی که پر کنند نمی توانی بفهمی که مفهوم مثلا رضایت در زندگی این فرد چه است و این را شوخی می دانند. وقتی می خواهند زندگی افرادی را بشناسند می روند بیست سال مثلا در تبت بین اقوام بودایی زندگی می کند و جزیی از اینها می شود و بعد شروع می کند به نوشتن. این ها معتقدند که فرهنگ خیلی عوض نمی شود و نظری که می دهند راجع به همان مکان است و محدود می شود به زمانی که آن قالب فرهنگی باقی بماند. در رویکرد کیفی داده هایی که با آن سرو کار داریم بیشر توصیفات و داده های نرم مثل عکس و صدا و فیلم و این جور چیزهاست. در تحقیقات کیفی آن چیزی که از آن استخراج می شود تئوری های مربوط به همان مورد خاص می باشد که آن را بررسی کرده ایم. در اینجا ذهنیت گرایی است. اگر اینجا در حقیقت ذهن مهم است. داده ایی که در فرآیند کیفی مه است در یک فرآیند تعاملی است که تحقیق شکل می گیرد. غالبا در داده های کیفی معمولا حوادث مهم است. یعنی محقق حساسیتش به آن حوادث است و آن حوادث را در آن قالب شورع به تفسیر و بیان می کند. حوادث یعنی جاهایی که خیلی حساس است. مثلا با استادی مصاحبه می کردم ناگهان گریه کرد و حرفش این بود که وی را زیردست آدمی گذاشته اند که از خودش پایین تر بوده است. دقیقا اینجا همان مفهوم enhancer است که برعکس محدب بودن که داده های زیادی را در اثبات یک فرضیه می آورد این جا تازه داره باز می کنه دو تا مصاحبه می کند و برای آن 50 صفحه می نویسد و آن بافتی که خودش را فهم کرده است بازنویسی می کند برای اینکه طرف مقابل با این یافته هم زبان شود. داره گزارش تفصیلی می کند.

·         رویکرد کمی زیاد خوب نیست و انسان را بی شعور فرض می کند اما خیلی از اوقات رویکرد کمی در مواردی که دنبال پیدا کردن قاعده هایی برای مقیاس وسیع هستیم جواب می دهد. رویکرد کمی به ما کمک می کند که صحنه بزرگی را در جای کوچکی ببینیم.

·         هر دو رویکرد به ما کمک می کنند تا حقیقت را بشناسیم.

·         رویکرد ترکیبی هم از رویکرد کمی و هم از رویکرد کیفی استفاده می کنیم.

§      رویکرد ترکیبی: مثال: مثلا از مصاحبه هایمان گزاره هایی میگیریم سپس آن گزاره ها را بین افراد پخش می کنیم ببینیم بین همه مشترک هست یا نه. اولی کیفی و دومی کمی است. رویکرد کمی به شما کمک می کند که قواعد مربوط به تعداد اندکی از افراد را به کل جامعه منتشر کنید. در تحقیقاتمان می توانیم دو را ترکیب کنیم. مثلا داده های کیفی جمع کنیم و کمی تحلیل کنیم. با تقدم و تاخر اینها می توانیم اینها را با هم تحقیق خودمان را معتبر تر کنیم.

·         ما دنبال این هستیم که بگوییم ایده های کمی و کیفی بدبنال تجربه ای از واقعیت هستیم. نمی توانیم بگوییم کمی ارجح است یا کیفی. ما  در هر تحقیقی باید ترکیبی از اینها را باید برای رسیدن به حقیقت استفاده کنیم.

·         ما در علم به دبنال کشف واقعیت هستیم.

·         یکی از بدی های تحقیق کیفی این است که خود محقق یک چیزهایی در ذهنش است و کاملا روی روند تحقیق اثر می گذارد.

·         تحقیق کیفی کاملا به خود محقق بر می گردد و محقق یک آدم کاملا تاثیرگذار است. انگیزه ها و تجربه های پیشین وی اثر گذار است و درون خودش را بیرون می ریزد.

·         رویکرد کمی محقق داره از تحقیق کنده می شود و تحقیق هیچ ربطی به خود محقق ندارد.

o        تا آخرترم انشاالله تمام مراحل تحقیق را که می گوییم روی این دو سوار می کنیم. این دو رویکرد دو نوع روش تحقیق خاص می طلبد. در کتاب در مورد این دو یک فصل به طور مفصل بیان کرده است که وارد آن نمی شویم و به اجمال آن را توضیح می دهیم. بر اساس این دو نوع نمونه گیری و نوع تجزیه و تحلیل متفاوت می شود.

·         این بحث هم که تمام شود از مبانی انتزاعی مباحث خارج می شویم و وارد این می شویم که تحقیق چگونه اجرا می شود.

 

·         گام های تحقیق رویکرد کمی

o         انتخاب موضوع: در تحقیق های کمی بر عکس تحقیق های کیفی که می گویند درگام اول انتخاب موضوع نیست و بحث اعتراف از خود و شرایط است. در تحقیق کیفی شما می خواهی یک فهم همدلانه رخ دهد لذا دنبال شما باید درون بافتی که زندگی می کنی یک مساله را فهم کنی ولی در کمی یک موضوعی را انتخاب میکنی. موضوع یک حوزه کلی است مثل مثلا رضایت از زندگی زناشویی. سطح خود کشی در اجتماع. خشونت والدین به فرزندانشان.

o        تدقیق سوال: در تدقیق سوال شما می آیی یک گستره زیاد موضوعی را که داری می آیی آن را باریک می کنی و این را به جایی می رسانی که تحقیق پذیر شود. مشاهده پذیر شود. یعنی می آیید مثلا در مورد رضایت زندگی زناشویی می آیی می گویی خب باید رضایت زندگی را در دانشجویان ببینیم و در همه ایران نمی توانیم ببینیم و موضوع را به بررسی رضایت اززندگی زناشویی امام صادقی ها تغییر می دهیم. در تدقیق سوال از فرآیند تفکر، مشاهده و مطالعه استفاده می کنیم. مثلا می گردیم می بینیم که در بحث های جامعه شناسی خیلی از اقوات در این حوزه کار شده است و آن تحقیق به شما کمک می کند که سوال خودت را علمی تر و دقیق تر بپرسی. مشاوره با دو تیپ آدم هست: یک سری آدم های متخصص در آن حوزه و دیگری افرادی که در آن موضوع درگیر هستند مثل دانشجویان متاهل. آنها موضوع را برای شما باریک می کنند. در رویکرد های کمی همیشه نه، اما غالبا به یک سری فرضیاتی می رسیم. جواب مفروض را به آن فرضیه می گوییم. این سوالات وقتی ریز می شود باید به یک سری فرضیاتی برسد. ممکن است شما در تدقیق سوال تان در بحث رضایت از زندگی زناشویی برسید به مطالعه دانشگاه امام صادق حالا می خواهید تحقیق کنید.

o        طراحی مطالعه: این حاباید مطالعه را طراحی کنید. طراحی، آن مسیری است که می خواهید بروید. در این جا مسیری پر از نقطه تصمیم است. باید در دوراهی ها تصمیم بگیرید که چگونگی آن مسیر را بروید. طراحی مطالعه پیدا کنردن نقطه جواب برای تصمیم هاست. مثلا بگوییم جامعه ما کیست؟ نمونه های ما چه شکلی است؟ وقتی داده یافتیم چگونه آن را تحلیل کنیم؟ معمولا سوال تحقیق یا در انتخاب موضوع می گوییم که برای اینکه بقیه راه ها آسان باشد می گوییم موضوعات را از مسائلی بردارید که تخصص دارید یا آنقدر دغدغه دارید که می توانید آن را مطالعه کنید. در طراحی مطالعه مهم این است که مساله ای که داشتید چه بود که بتوانید درست به آن جواب دهید.

o        جمع آوری داده ها: مثلا به این نتیجه رسیدی که می خواهیم از بچه هایی که بیش از دو سال است که ازدواج کرده اند می خواهیم سطح رضایت آنها را از زندگی مشخص کنیم.

o        تحلیل داده ها:

o        تفسیر: در تفسیر گذاشتن می آیی می گویی که چطور شد که سطح رضایت از زندگی در این ها بیشتر بود. یک پرسشنامه به کسانی میدهیم که زیر دوسال ازدواج کرده اند و عده ای که بالای دو سال است و بعد آنها را باهم مقایسه می کنیم.

o        اشاعه تحقیق(آگاه کردن دیگران): ارائه تحقیق معمولا قالب های متفاوتی دارد که در مقالات علمی یکی از انواع آن است. کتاب، انواع مختلف مقالات و سبک های جدیدی که الان است نحوه های آگاه کردن دیگران از نتایج تحقیق است. معتبرترین جا برای ارائه مجلات علمی پژوهشی در ایران می باشد. چون خاصیت علمی و باریک دارد قابلیت آن را ندارد که کتاب شود.

·         این اجمالی از گام های تحقیق بود.

·         انشاالله در این ترم تک به تک اینها را جاهای مختلف در موردش توضیحاتی خواهیم داد.

·         از یک قیف بزرگ می خواهیم به جایی برسیم که کوچک شود و دوباره آن را با اشاعه بزرگ می کنیم شبیه ساعت شنی.