بسم الله الرحمن الرحیم

·         ادله قاعده نفی سبیل(4 مورد می باشد)

1.     آیه شریفه: نفی سبیل

2.     روایت "الاسلام یعلو و لا یعلی علیه". مراد از اسلام احکام اسلامی است. احکام اسلامی موجبات علو مسملین فراهم می کند و مانع علو کفار می شود.

3.     اجماع: گفته اند که مدرکی است و ارزشی ندارد. یعنی اگر همه فقها در قولی با هم اتفاق نظر دارند و همه به یک آیه یا روایت اشاره می کنند می گویند. یعنی مدرکش معلوم است. چرا ارزش ندارد؟ چون بر می گردد به نظر و به برداشت از آیه و روایت. اجماع وقتی ارزش دارد که به قول صریح معصوم بر گردد ولی وقتی به برداشت فقیه برگردد ارزش ندارد.

4.     مناسب حکم و موضوع. علما اصطلاحی دارند مناسب حکم و موضوع. مثلا اینکه شارع نماز را واجب کرد حتما یک بحثی بوده است. این جا می گویند در آیه داریم ان العزه لله و لرسوله و للمومنین. عزت مختص خداست و این نمی شود که احکام طوری باشد که موجب ذلت مومن شود. احکام اسلامی موجب ذلت مومنین نمی شود پس احکامی هم که تشریع می شود نباید موجب ذلت مومنین شود.

                                      i.            مهمترین دلیل همان آیه شریفه است.

·         اگر واقعا لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا پس تسلط کفار را چطور توجیه می شود؟ (3 مورد می باشد)

o        فردی از حضرت امیر سوال کرد که در جنگی شکست خوردند که می خواهیم این را توضیح دهیم. اینجا گفته لن که سالبه کلیه است. یعنی هیچوقت کفار در هیچ شرایط زمانی مسلط بر مسمانان نمی شوند و اگر حتی یک مورد نقض پیدا شود این حکم نقض می شود. خیلی از روایاتی داریم که می آید تاویل می کند مثلا می گوید رفع عن امتی ما لا یعلمون. یعینی جهل از امت پیامبر برداشته شده است در حالی که جهل در امت هست. اینجا حتما باید یک چیزی را در تقدیر بگیری. مثلا می گویی ناودان جاری شد منظور آب در ناودان است. همیشه در فارسی هم داریم. گاهی کلام را می آوریم که اگر خودش را بگیری اشتباه در می آید و باید چیزی را در تقدیر بگیری. اینجا شیخ انصاری در مورد ما لا یعلمون 4 احتمال می دهد. یک. آثار آن برداشته شده است. دو. مواخذه برداشته شده. مثلا در ربا گفته اگر کسی بخورد هر چند نداند فقر را به ارث می گذارد. عقاب نمی کند ولی اثر دنیایی دارد. سه. بعضی گفته اند که حکم وجوب و حرمت برداشته شده است. بعضی هم گفته اند که اثر ظاهری برداشته شد.

o        اینجا گفته شده که کفار هیچ وقت راه نفوذ و سلطه بر مومنین پیدا نمی کنند.

                                      i.             نفی در مقام تشریع. یک تحلیل این است که بگوییم آیه ناظر به مقام تکوین نیست. اینجا می گوییم فقط دارد تشریع می گوید. یعنی خداوند اگر حکمی بود که مثلا قرار دادی با کفار بستی که موجب سلطه کفار می شد این قرار داد را شارع امضا نکرده است. مثلا اجیر کافر شوی این چنین چیزی را شارع امضا نکرده است. وقتی در خارج با آیه لن یجعل الله للکافرین علی المومین سبیلا این است که بگوییم نفی در مقام تشریع است. در مقام تشریع است. حکم خدا هم یعنی وقتی می خواهی جایی حکم را اجرا کنی که باعث سلطه می شود نباید این کار را بکنی چون شارع چنین چیزی را امضا نکرده است.

                                   ii.            نفی در مقام حجت. که حضرت امیر به آن بنده خدا چنین جوابی داد. فرمود آیه در مقام نفی حجت است که آقای شیخ یوسف بحرانی در کتاب الحدائق الناظره(ایشان منسوب به اخباری است ولی معتدل است و خیلی جاها به عقل استناد می کند) و در باره این آیه می گوید نفی سبیل در مقام نفی حجت است...نفی حجت در مقام قیامت است که حجت هر چیزی است که بشود به آن احتجاج کرد می باشد. در صحنه کفار گفته اند که در روز قیامت کفار بر مومنین هیچ حجتی ندارند. در مسیر کفری که رفته اند هیچ حجت عقلایی ندارند. حجت آخرت را که گفتیم. حجت در دنیا این می شود که مثلا با کری بحث می کنی و بحث منطقی و استدلالی می کند و هر جوری که باشد شما غلبه پیدا میکنی. در مقام احتجاج کافر چیزی برای برنده شدن ندارد. اگر با کافری بحث کنی و احکام واسلام را خوب بشناسی پیروز میدان هستی.

                                 iii.            مقام تکوین. این محل بحث است.اگر دو تای قبلی را پذیرفتی نقضی بر قضیه وارد نمی شود ولی اگر این را پذیرفتی باید تسلط کفار را توجیه کنی. کسانی هستند که این نظر را پذیرفته اند مثل امام. که می گوید هم مقام تشریع است هم مقام تکوین و هم حجت. اگر این را پذیرفتیم تسلط کفار باید توجیه شود. این جا هم نظریات متعدد است. اساسش به دو سه مطلب بر می گردد. امام که می پذیرد می فرماید خداوند در جنگ ها و تقابل خارجی کفار را پشتیبانی نمی کند و برعکس، مومنان را با امدادهای غیبی حمایت می کند. آیات زیادی را هم امام می آورد که در جزوه است. می فرماید جنگ با کفار را خداوند در مقام تکوین و درعالم خارج به مومنان کمک می کند و رعب و وحشت در دل کفار می اندازد که اصلا جلو نمی آیند. امام می گویند که این رعب و وحشت را خدا می اندازد و از آن طرف مومنین را به امدادهای غیبی حمایت می کند. امام می فرماید مراد از تکوین امدادهای خارجی است. امدادهای خاص را خداوند شامل کفار نمی کند. نظر دوم که علامه داده این است که می فرماید لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا مادامو ملتزمین بالایمان. تا زمانی که ایمان باشد کفار بر مومنین مسلط نمی شوند. آیه نگفته که بر مسمانان مسلط نمی شوند گفته بر مومنین مسلط نمی شوند. اگر می خواهید آمریکا بر شما مسلط نشود راهش این است که مومن باشید.

1.     اگر بگوییم روایتی که علامه گفتند، علی المومنین لن را استغراقی بگیریم یا مجموعی؟ مجموعی یعنی اگر جامعه مومن باشند کسی بر آنها مسلط نمی شود ولی اگر استقراقی بگیریم یعنی هیچ کافری بر هیچ مسلمانی مسلط نمی شود. اگر استغراقی بگیریم پس تسلط کفار بر پیامبر ص چه می شود؟ این این به در مقام تکوین بگیریم و تکوین را هم در مقام ظاهر بگیریم این موارد نقض نمی شود. من به نظرم می رسد که سبیل را باید طور دیگری معنا کنیم. ایا کسی که شهید شد این تحت سلطه کفار است؟ ایا امام حسین که کشته شد و گفت هیات من الذله خدای ناکرده تحت سلطه بود؟ در تئوری قدرت وقتی می خواند قدرت را توضیح دهند قدرت را با چه چیزی ارزیابی می کنند؟ می گویند کسی قدرت دارد که بتواند حرفش را غالب کند. مثلا کاری می کند که دیگران وی را همراهی کنند. حرف خودش را غالب و نافذ می کند. که سبیل دارد؟ ایا کافری که شما را می زند تسلط دارد؟ من اگر کاری که کفار می خواهند انجام دهم راانجام دهم بر من مسلط شده اند. اگر تابع دستوراتشان شوم بر من مسلط شده اند. سلطه یعنی طرف مقابل شما رابه مسیری که می خواهد بکشاند. ادم همین که گناه کند از آن طرف نقطه ضعف و سلطه پیدا می شود. این به نظر می رسد که اگر معنای سبیل را به این معنا بگیریم مقام تکوین و تشریع درست می شود. سلطه به معنای این است که کافر در مسیری که می خواهد شما را ببرد. این معنای سلطه است. همراهی و همکار شدن. همه کفار در مقابل جبهه اسلام می خواستند که مسمانان را با خودهماهنگ کنند. انسان اگر مومن باشد ولو اینکه کشته یا محاصره شود  و از مسیر خودش دست برندارد به این سلطه نمی گویند. رابطه اش هم عکس است. هر چه ایمان باشد سلطه کمتر است. به هر اندازه ایمان داشته باشی کافر بر شما سلطه ندارد. شیطان می گویدکه همه را گمراه می کنم جز مخلصین. یعنی کسانی که هیچ راه نفوذی برای شیطان نگذاشته اند. به میزانی که قوی شویم به همان میزان سلطه کفار برداشته می شود. این یک تئوری است که صددرصد جواب می دهد. اگر جامعه اسلامی بخواهد جامعه مستقلی شود باید مخلص شود و هیچ راهی برای نفوذ کفار نگذارد. جامعه هر میزان که مومن باشد سلطه کفار نیست و فرد هم هر میزانی که مومن باشد سلطه کفار نیست. بر اساس این نظریه سوم را اگر پذیرفتیم گفتم کفار چطور بر مسمانان مسلط می شوند. ایاتی استخراج کردم(استاد) و دیدم کفار چگونه بر جامعه مسلمانان مسلط می شوند. اولین نکته ای که از قران فهمیدم این بودکه شیاطین جنس و انس  برای تسلط وحدت رویه دارند. در حوزه فردی الان شاهپوری را شیطان بخواهد از راه به در کند از چه راهی وارد می شود؟ امریکا هم دقیقا برای تسلط بر جامعه مومنین همان کار را می کند. اینکه امام ان روزی که امریکایی ها گفتند که نباید وارد شوی و مصلحت نیست که وارد ایران شوی امام گفت که فردا می خواهم وارد ایران شوم و گفت این حرفی که می زنند کار شیطان است. اینکه بتوانی خط امریکا را بخوانی باید شیطان شناس قوی باشی.

·         اصول مقابله کفار با مومنین

·         وحدت رویه شیاطین جن و انس در مقابله با جبهه ایمان. هر آیه ای که در قرآن پیدا کردید که شیطان می گوید از این راه وارد می شوم پس آمریکا ودیگر مصادیق هم از این راه وارد می شوند. مثلا از راه زینت دادن شهوت.

·         ورود از نقاط ضعف. هر کسی را که نقطه ضعفی دارد شیطان از همان جا وارد می شود. می گویند که معاویه در جریان امام حسن خیلی اعتقاد داشت که این ادم در مرحله ای با ما می آید.

·         استمرار در توطئه.

·         بعد از این اصول وارد روش ها می شویم. روش هایی که کفار برای مقابله با جبهه ایمان می آورند.