بسم الله الرحمن الرحیم

در روش تحقیق مقدماتی با فضای مساله علمی آشنا شدیم. یک مقدار هم اینکه فهمیدیم که ویژگی های مقاله علمی چیست.

در این درس می خواهیم هم بحث های روش شناسی تحقیق علمی و هم یک سری متدها و تکنیک های تحقیق را به شما بگوییم. دانلود متن کتاب

·         در این کلاس می خواهیم به انسجامی برسیم که مفهوم روش شناسی را بفهیم که بتوانیم تحقیق  انجام دهیم.

·         کتاب نیومن را می خواهیم بخوانیم که یک کار سهل و ممتنع است.

   بحث روش شناسی یک تحقیق ابتدا و انتهایی دارد. مساله که شروع می شود سوالاتی پیدا می کنی در این سوالات ادبیات موضوع را بررسی می کنید و در این ادبیات متغیر های خاصی را پیدا می کنید و آنها را دنبال می کنید بعد داده جمع آوری می کنید بعد از جمع آوری داده ها تحلیل و ارائه گزارش است. در این سیر کتاب نیومن خیلی مفصل وارد شده است. تجربه ای هست که نمی توان در سه واحد این کتاب را تمام کردند.

·         در کلاس هم ترجیج بنده این است که یک موضوع را برای تحقیق خودتان انتخاب کنید. و تک تک گام هایی که در تحقیق می گوییم را دنبال کنید. تحقیق را چون نمی خواهیم به جواب برسانیم ولی می خواهیم یک اتدی برای پروپوزال پایان نامه فوق لیسانس تان انجام دهید. دنبال این هستم پروپوزالی که می نویسید تمام آنچه را که می خوانید دائم از آن استفاده کنید. پروپوزال یک امر کاملا راحت است که یک شب ه می توان نوشت و هم آن امری است که تمام آن چه را خوانده اید می توانید به عرصه عمل بیاورید. بعدا که وارد بحث بشوید مثلا ده نوع SAMPLING را نیومن گفته است.

·         دنبال تحقیقاتی باشید که نتایج آن برای شما ملموس باشد و نیاز به عرصه عملیات و اجرا نداشته باشد.

·         روش شناسی تحقیقات علمی

o        علم و تحقیقات علمی

·         جایگاه علم چیست؟

§      همه کارهایی که انجام می دهیم به پشتوانه علم است.

§      می خواهیم ببینیم که علم چه موقع جدید شد؟ بعد از رنسانس بود که خیلی جدی شد. همیشه بشر برای حل مشکلاتش و جاهایی که به گره می خورد و می خواست ملاک قضاوتی داشته باشد یعنی جایی که نمی توانست تصمیمی بگیرد یعنی جایی که در دوراهی مانده بود یا راه برایش غیر شفاف بود به یک چیزی تمسک پیدا می کرد یک زمانی به عقل زمانی به باورها و...تمسک می کرد.بعد از رنسانس و توفق دیدگاه مدرن، علم گرایی یا هر چیز دیگر به این نتیجه رسیدند که باید یک مفهومی را که برای همه قابل حس و تجربه باشد باید سازه ای به نام علم بوجود بیاوریم که آن سازه مبنایی برای کشف حقیقت باشد که به آن علم می گویی. بعد از آن science بیشتر به علومی تجربی اطلاق می شد یعنی شناختی از حقیقت توسط حواس ما. می خواهم توجهی به شما بدهم که خیلی از چیزهای که در ذهن ما بدیهی می پنداریم این ها علم نیست. وقتی در کتاب های روش تحقیق کتابهایی همش دنبال این هستند که پژوهش علمی را مطرح کنند وقتی حرف از science می زنند به طور نا خود آگاه دنبال تجربه گرایی عین چیزی که قابل تجربه است می روند. چیزهایی مثل وحی و شهود را در قالب علم نمی گنجانند. می گویند انسان شناختی پیدا می کند که در این شناخت که بعضی از شناخت را معتبر می دانند و بعضی را هم خیر. کارکرد علم در جامعه مدرن حل آن مشکلاتی است که با آن مواجهیم. تیپ آیده آل این است که همه کارهایمان را توسط علم انجام دهیم. علم همان مفهوم مهمی است که قبل از رنسانس دین متولی آن بود. مشکلات را علم قرار است حل کند. اما همیشه علم در حل مشکلات و شناخت ها یکسری بدیل هایی را هم دارد. علم می تواند توسط یک سری از چیزهای دیگری جایگزین شود برای انتخاب های ما. آنها به جای علم کار می کنند. بدیل های علم در واقع چیزایی هستند که به جای خود علم در تصمیم گیری ها و شناخت های ما به ما کمک می کنندو ما هم آنها می پذیریم و از آنها پذیرش داریم. این ها چه هستند؟

·         کسانی که در ذهن ما قابلیت حجت دارند. یعنی در ذهن ما حجیت دارند.

·         عرف ها و سنت ها

·         شعور متعارف و درک عمومی

·         در طرح بدیل ها دنبال این هستیم که بعضی از چیزها کارکرد علم را دارند و در کارهای ما در اجتماع و در سیاسیت گذاری ما در کارخانه ایران خودرو در همه جا استفاده می شود ولی علم نیست. و خیلی اوقات از آنها در مسیر زندگی مان استفاده می کنیم.

§      اولین مورد طبق نظر استاد: بدیل های علم

·         تجربه شخصی/شعور متعارف: خیلی اوقات تجربه های شخصی را مبنای علم قرار می دهیم. علم خودش یک تجربه نظام مند است. آن چیزی که می بینید را باور خواهید کرد. هر چیزی که چند بار تجربه کرده باشید و این امر برای شما مسجل شده باشد این را به عنوان مبنای کنش و تصمیم گیری خود قرار خواهید داد. مثل اینکه اگر هر چه ما به استاد های دانشگاه اجازه دهیم خودشان حضور و غیاب کنند دیگر کسی سر کلاس نمی آید. اگر مجازات قتل کم شود تعداد قتل زیاد می شود.این را از چه شناختی؟ می گوییم مسلم است که اگر حضور و غیاب نگذاریم دیگر کسی سر کلاس نمی آید. این شعور متعارف چگونه شکل می یگرد؟ در رفت و برگشت های زندگی اش به یک چیزی رسیده است. فکر کرده گفته که این چیز یک امر بدیهی است. یک استدلال عامیانه است. خیلی در این شعور متعارف از لفاظی گری هم استفاده می کنی یعنی چنان صغری و کبری را کنار هم میچینی که استدلال شما قبول می شود مثلا می گویی که ادم ها راحت طلب هستند پس اگر حضور و غیاب را برداریم دیگر کسی سر کلاس نمی آید.

·         خطاها:

1.      تعمیم پذیری افراطی:  این تجربه شخصی پر از خطاهای ادراکی ما می باشد. مثلا تعمیم پذیریی افراطی. این تعمیم های عامیانه ناشی از تجربه چند نفر است ولی آن را به همه تعمیم می دهند. این ها هیچ وقت مورد بازنگری قرار نمی گیرید مگر اینکه در طول زمان تغییر کند. این ذهنیت باید در طول زمان تغییر کند.

2.      مشاهده گزینشی: از آنجایی که در این تجربه و شعور متعارف دنبال این نیستیم که تبیین علمی ارائه دهیم لذا مشاهده هامان را خیلی اوقات با آن چیزی که دوست داریم تطبیق می دهیم. مثلا اگر در ذهن ما این باشد که امام صادقی ها خیلی مذهبی هستند و اگر کسی باشد خیلی مذهبی نباشد ولی اگر یک بسم الله بگوید می گویی ببین هان این هم مذهبی است!! یک تجربیاتی که موید نظر شماست را انتخاب می کنید که علم می گوید این اشتباه است.

3.      کفایت زودرس: خیلی وقت ها چند مورد که می بینیم می گوییم دیگر بس است و باید وارد کار شد من اینها را می شناسم و نمی توانیم با آنها کار کنیم. ما عجول هستیم. در سازمان ادراکی چون با ابهام مواجه هستیم دنبال این هستیم که یک نظام ادراکی بسازیم بعد دیگر وقتی شکل گرفت تغییر آن خیلی سخت است. یعنی برای ساختن نظام ادارکی و خروج از ابهام عجول هستیم و زیاد نمی توانیم ابهام را تحمل کنیم.

4.      خطای هاله ای: خیلی از اوقات در تجربه شخصی تان مثلا یکی از اشتباهات بزرگی که در تصمیم گیری هایمان می کنیم این است که تمام کارها رابه مهندسان می دهیم بچه مهندس باهوش هست ولی تصمیم گیری هم می تواند بکند؟ اگر مهندسان می توانستند کاری بکنند که ...این خطای هاله ای یعنی یک بعد را می بینی و بقیه ابعاد پیشت آن قایم می شود. آدم های باهوش همه کاری می توانند بکنند!!

5.      توهم وفاق: احساس می کنیم که ممکن است در شعور متعارف یک حرف بزنیم و و هر کسی یک برداشت کند و فکر کند که برداشتش با بقیه یکی است.

·         هیمن خطاها نشان می هد که شعور متعارف قابلیت اعتماد ندارد. اگر چه خیلی اوقات بر اساس همین ها تصمیم می گیریم و جای علم قرار میدهیم و نتیجه درست هم می گیریم. ما درعلم تجربی دنبال این نیستیم که بگوییم همه چیز درست است چون تجربه نازل ترین سطوح تعقل انسانی است. اما ما مجبوریم در بعضی از جاها بپذیریم. حال به جای اینکه تجربه های شخصی و متعارف داشته باشیم این تجربه ها را به تجربه های قابل اعتماد تبدیل می کنیم. یک سری باید هایی یاد می گیریم و سعی می کنیم که این خطاها را کاهش دهیم.

·         صاحب نظران و خبرگان(ذی نفوذان): افرادی که در زندگی ما حجت دارند و خبرگان هستند. یعنی نوعی پذیرش و تبعیت از آنها داریم به هر دلیلی. حالا اینها در زمان های مختلف هم متفاوت می شوند. گاهی اساتید حرفی میز نند که مبنای علمی ندارد ولی چون استاد است که این حرف را می زند شما می پذیرید. هیچ مبنای مطالعه ای هم ندارد. خیلی اوقات چیزی را که قبول می کنیم به سبب اقتداری است که آن طرف دارد. مثلا ورزشکار می گوید که سیگار ضرر دارد و مردم حرف وی را می پذیرند.

·         رسانه ها: خیلی اوقات فیلم ها و اینترنت و ..و آن چیزی که به صورت مکتوب به ذهن ما می رسد روی ذهن ما اثر می گذارد. مثلا در ماهواره راجع به تربیت فرزند حرف می زند.

·         سنت: چیزی است که از قبلی ها رسیده است. خیل اوقات سنت ها ریشه در مبناهای دقیق دارند و خیلی اوقات هم بدون مبنا هستند. بعضی از این سنت ها مبنای واقعی دارد مثلا در طب سنی بوده است و خیلی ها هم اینطور نیس. سنت ها از گذشته گان به ما رسیده است.

§      علم ادعایش این است که آمده ام که همه کارها را انجام دهم.  غرب الان دارد فقط در مورد حس حرف می زند. حس و تجربه.