سلام

جزوه ای که برای روش تحلیل محتوای کمی و کیفی تهیه کرده م رو برای استفاده در خدمت شما قرار می دهم. 

قسمت کیفی ش باید کامل تر بشه که انشاالله به زودی براتون قرار می دم. 


بسم الله الرحمن الرحیم

تحلیل محتوا(content analysis)

مقدمه

روش­های تحلیل محتوا بی اغراق می­توانند برای هر شکلی از ارتباطات به کار گرفته شوند. وسایلی که ممکن است در حیطه این نوع مطالعه قرار بگیرد شامل کتاب­ها، مجلات، اشعار، روزنامه­ها، آوازها، نقاشی­ها، سخنرانی­ها، نامه­ها، قوانین و اساسنامه­ها، هم چنین هر جزئی یا مجموعه­ای از آنها می­باشد (عبداللهیان، 1379، ص. 4). به عبارت دیگر هر چیزی را که به حد کافی فراوان باشد و از معانی نسبتاً ثابتی نزد گروهی از افراد برخوردار باشد می­توان تحلیل محتوایی کرد (کریپندورف، 1373، ص. 47). این ها منابعی هستند که محقق بر مبنای آنها می­کوشد به شناختی دست یابد که این شناخت می­تواند درباره خودگوینده یا درباره وضعیت­های اجتماعی که خطابه در آن تولید شده است باشد (رضوانی، 1389، ص. 138).

روش‌های تحلیل محتوا ایجاب می‌کند که از فنون نسبتاً دقیقی استفاده شود. مثل محاسبه بسامدهای نسبی یا همبستگی‌هایی که میان واژه‌ها به کار رفته. تنها به کمک روش‌های ساخته شده و با ثبات است که محقق می‌تواند تفسیری عینی و خارج از مدار ارزش‌ها و تصورات شخصی خود ارائه دهد (رضوانی، 1389، ص. 138).

تحلیل محتوای کمی

تعریف

"کارت رایت" تحلیل محتوا و رمزگذاری را به طور تبادل پذیری برای ارجاع به توصیف عینی، منتظم و کمی رفتارهای نمادی طرح می­کند. برلسون نیز تعریف مشابهی دارد: "تحلیل محتوا نوعی تکنیک پژوهش است که برای توصیف عینی، منظم و تا آنجا که ممکن است کمی محتوای ارتباطات با هدف نهایی تفسیر داده­ها به کار می­رود" (باب الحوائجی، 1376، ص. 99). ربر معتقد است تحلیل محتوا یک واژه کلی و در برگیرنده­ی روش­های گوناگون برای تحلیل یک سخنرانی، پیام، مقاله، عقاید، احساسات و نظرهاست (جعفری هرندی و دیگران، 1387، ص. 36). ولیزر و وینر تحلیل محتوا را هر رویه نظام مندی که به منظور بررسی محتوای اطلاعات ضبط شده باشد تعریف می­کنند (رضوانی، 1389، ص. 140).

 تعاریف مختلفی راجع به تحلیل محتوا ارائه شده است ولی علی­رغم تنوعشان، همه تعریف­ها در مورد عینیت، انتظام و عمومیت و تا آنجا که ممکن است کمی بودن مشترک هستند (باب الحوائجی، 1376، ص. 99).

کاربرد

1.       معمول­ترین استفاده از تحلیل محتوایی، توصیف خصوصیات پیام است. به عنوان مثال، برای فهم درست متون درسی، سخنرانی­ها، روزنامه­ها و مجلات، می­توان آنها را تحلیل محتوا نمود تا بتوان ارزش­ها و نظریات بکار رفته در آنها را بدست آورد.

2.       تحلیل محتوا به ما در فهم و درک پیام و بیان دلایل ارسال کنندگان پیام و هدفی که بر آن مترتب می­شود لازم به نظر می­رسد.

3.       در تحلیل محتوا، پژوهشگران به دنبال شناخت اثر پیام بر روی مخاطبان و گیرنده­ی آن می­باشند.

4.       شناخت اثر و نویسنده­ی آن، در این روش، پژوهشگر محور فعالیت خود را متمرکز بر واژه های به کار رفته در متن می­کند که تحلیل محتوا بر روی آن انجام می­گیرد. با توجه به این مطلب که هر فردی از واژه­های مختص به خود استفاده می­کند که فراوانی این واژه­ها و نحوه­ی ترکیب آنها در میان افراد مختلف متفاوت است.

5.       از تحلیل محتوا می­توان برای پاسخ به پرسش­هایی که ممکن است پژوهشگران مطرح نمایند نیز استفاده نمود.

6.       برای بررسی جنبه­هایی از فرهنگ و تغییرات فرهنگی مورد استفاده قرار می­گیرد. مثلا از طریق تحلیل محتوا ارزش­های موجود در اشعار یک عصر را با عصر دیگر مقایسه می­کنیم.

7.       از طریق تحلیل محتوا می­توان به خصوصیات و ویژگی­های اجتماعی زمانی خاص دست یافت؛ زیرا بیشتر نویسندگان در آثار خود به انعکاس مسائل و امور با اهمیت زمان خود می­پردازند.

8.       با تحلیل نامه، نوار، نوشته و سفرنامه می­توان به بیماری، خصوصیات روحی و ذهنی افراد پی برد. از طریق روش روانکاوی، پژوهشگر در تحلیل محتوای خود بدنبال شناخت عوامل مختلفی است که شامل خطوط کلی بر فکر، اندیشه، جهان بینی، دنیای ذهنی و نگرش های ایده­آلیستی صاحب محتوای آن می­باشد. به علاوه از طریق تحلیل محتوا می­توان به شناخت جریان­های عمیق و پنهان اجتماعی دوره­ای که نویسنده در آن می­زیسته دست یافت (رضوانی، 1389، ص. 143-142).

ویژگی ها

کرلینجر روش تحلیل محتوا را شیوه­ای نظام­مند، عینی و کمی برای اندازه­گیری متغیر­ها (شاخص تحقیقات کمی) و تجزیه و تحلیل آنها معرفی کرده است. بر این اساس، تحلیل محتوای کمی باید از چهار ویژگی عینی بودن، منظم بودن، آشکار بودن و کمی بودن به شرح ذیل برخوردار باشد:

1.       عینی بودن: ویژگی استفاده از قواعد و قوانین دقیق و روشن است؛ به گونه­ای که اگر محققان دیگر، همان محتوا را با همان روش، دوباره تحلیل کنند، نتایجی همسان به دست می­آورند.

2.       نظام مند بودن: این ویژگی بیان کننده این موضوع است که همه عناصر موجود در محتوا باید بر اساس واحد و مقوله هایی که برای بررسی در نظر گرفته شده اند، تحلیل شوند و محقق نباید عناصری را از محتوا به دلخواه کنار بگذارد یا تنها برخی از عناصر را تحلیل کند.

3.       آشکار بودن: در اینجا باید به متن یا پیام آشکار و روشن، توجه و از هرگونه استنباط شخصی و پیش داوری های فردی تحلیل گر جلوگیری شود.

4.       کمی بودن: این ویژگی تحلیل محتوا را از یک مطالعه معمولی جدا می سازد. بر پایه ی این ویژگی، تحلیل گر باید روشن کند چه کلمات، مضامین  و نمادهایی بیش از همه و به چه تعداد در متن تکرار شده اند. افزون بر تحلیل مقداری، می توان از تحلیل همبستگی استفاده کرد. این نوع تحلیل مشخص می کند که ارتباط مفاهیم و عناصر چگونه است و چه عواملی آنها را به هم پیوند می دهند (ایمان و نوشادی، 1390، ص. 19).

مراحل

هفت مرحله برای تحلیل محتوا بیان شده است که به توضیح مختصری درباره آنها می­پردازیم:

1.       بیان مساله و تعیین اهداف تحقیق: شناخت مساله برای جمع­آوری اطلاعات مناسب اولین مرحله­ی تحقیق است. برای جلوگیری از اتلاف زمان و استنباط غلط لازم است که تحلیلگر هدف خود را از تحلیل محتوا، به طور دقیق و عینی مشخص نماید. هر چه هدف یا هدف­های تحلیل صریح­تر و روشن­تر باشد، تحلیل محتوا بهتر و جامع­تر صورت خواهد گرفت. انتخاب روش تحلیل نیز ارتباط مستقیم و نزدیکی با هدف یا هدف­های تحلیل دارد.

2.       تعیین سوال و فرضیه های تحقیق: پس از بیان مساله و تعیین اهداف تحقیق، سوال­ها یا فرضیه­های تحقیق مطرح می­شوند. فرضیه یا پرسش تحقیق در گردآوری شواهد استفاده می­شود. از سوی دیگر، مشاهده شواهد و مطالعه اسناد باعث طرح فرضیه یا پرسش می­گردد؛ بر این اساس هر تحلیلی پس از یک مرحله بررسی نظری و مفهوم سازی دنبال می­شود.

3.       تعیین محتوای مورد نظر برای تحقیق و انتخاب نمونه از آن: در این مرحله، باید محتوایی که در تحلیل بررسی می­شود، انتخاب و جمع­آوری گردد. در بیشتر مواقع، بررسی همه مطالب محتوا ممکن نیست و ناچار، باید نمونه­گیری کرد؛ اما نمونه انتخاب شده باید نشان دهنده تمام ویژگی­های محتوا باشد و موجب استنباط غلط نشود. در این مرحله ساخت پیکره که در واقع یک سری شواهد یا اسنادی است که باید تحلیل شوند، پدید می­آید. ساخت پیکره باید از دو قانون معرف بودن و تناسب پیروی کند. معرف بودن معمولا، از طریق نمونه­برداری تصادفی تامین می­شود و نشان می­دهد که با اطمینان می­توان نتایج را از نمونه به جامعه تعمیم داد. تناسب یعنی اینکه ساخت پیکره باید اطلاعات جستجو شده را فراهم نماید.

4.       تدوین فهرستی از موضوع­ها و تعیین مقوله­ها: در این مرحله ابتدا باید فهرستی از موضوعات مورد بررسی مشخص گردد تا بتوان از آنها مقوله­ها را استخراج نمود. مقوله­ها رده­هایی هستند که هر یک مجموعه­ای از عناصر را که از نظر عمق و شکل، ویژگی­های مشترکی دارند، در خود جای می­دهند. معیار مقوله­سازی به هدف تحقیق بستگی دارد. از نظر فنی، یک مقوله­سازی خوب حداقل، از چهار قانون جامعیت، انحصاری بودن، تناسب و عینیت پیروی می­کند. جامعیت، بیان می­کند که تمام عناصر و اجزای مربوط به موضوع تحقیق را باید در نظر گرفت. انحصاری بودن، بیان می­کند که یک عنصر نباید به چند مقوله تعلق داشته باشد. تناسب، بیان می­کند که ارتباط هدف تحقیق و ویژگی­های محتوا باید به طور همزمان با نظام­بندی مقوله وجود داشته باشد. عینیت، بیان می­کند که تحلیلگران مختلف باید یک عنصر مشخص را در مقوله های مشابه به هم طبقه­بندی کنند. برخی از محققان قانون پنجمی را به نام توان تولید اضافه می­کنند. توان تولید یعنی اینکه هر مقوله، از نظر نشانه­های استنجاج، فرضیه­های جدید و داده­های پایا غنی باشد.

در این مرحله، باید تمام عناصر محتوا که به مقوله­ها مربوط می­شوند، طبقه­بندی گردند. برای این کار لازم است واحدهای ضبط (کوچکترین بخش محتوا که بسامد آن شمارش می­شود؛ مثل کلمه) و واحدهای متن (بزرگترین بخش محتوا که ویژگی یک واحد ضبط را مشخص می­سازد مثل عبارت) از یکدیگر تشخیص داده شوند. واحد ضبط دیگری که کاربرد زیادی دارد، مضمون است که شکل­های مختلفی همچون تایید، بیان، پیشنهاد، فکر و پرسش به خود می­گیرد. پس واحد ضبط، واحد پیچیده­ای است که می­تواند در قالب یک کلمه یک یا چند عبارت مطرح شود؛ برعکس، یک عبارت ممکن است، شامل چند مضمون باشد.

در این مرحله همچنین مجموعه مورد بررسی به واحد­های مختلف (کلمه، نماد، مضمون و شخصیت­ها) تقسیم می­شود. در بررسی هر موضوع، رعایت نظم و ترتیب اصل کلی است؛ پس باید واحد­های مورد بررسی را بر اساس ارزش و اولویت طبقه­بندی نمود. طبقه­بندی باید جامع باشد و عناصر هیچ طبقه­ای در طبقه­ی دیگر تداخل نداشته باشد.

این مرحله می­تواند قبل یا بعد از مشخص شدن مرحله واحد­های تحلیل قرار بگیرد؛ یعنی بعضی اوقات، فرضیه­ها به مقوله­ها تبدیل می­شوند و واحد­های تحلیل (مثل مضامین) در آنها گروه­بندی می­شوند و گاهی ابتدا، واحد­های تحلیل (مثل مضامین) انتخاب و سپس مقوله ها تدوین می­گردند.

5.       انجام تحلیل محتوا و تعیین فراوانی مقوله­ها: پس از انتخاب واحدهای طبقه بندی، این واحد ها شمارش می­شوند. طبقه­بندی پاسخ­هایی که به یک پژوهش داده شده، رمزگذاری نام دارد. در مورد سوالات بسته، رمزگذاری بر خلاف سوالات باز، پیش­بینی می­شود. واحد ضبط و واحد شمارش می­توانند با هم ترکیب شوند؛ مثلا، تعداد کلماتی که یک کلمه یا مضمون ظاهر می­شود. مقیاسی که بیشتر استفاده می­شود، بسامد است. به غیر از بسامد، از مساحت (مثلا مقدار سانتی­متر مربع فضای آموزشی که به هر دانش آموز اختصاص می­یابد.) و زمان (مثلا ثانیه­هایی که در تلویزیون، به آموزش و پرورش اختصاص می­یابد.) نیز به عنوان واحد­های شمارش استفاده می­شود. روش انجام تحلیل محتوا دقیقا، به هدف تحقیق بستگی دارد.

6.       تجزیه و تحلیل نتایج به دست آمده: تمام مراحل قبل، به مرحله تجزیه، تحلیل و و تفسیر نتایج به دست آمده ختم می­گردد. در این مرحله با استفاده از روش­های آماری متناسب با تحلیل­های کمی و کیفی، اطلاعات و یافته­های بدست آمده از مراحل قبل، تفسیر دقیق می­شود و نتایج به دست می­آید.

تجزیه، تحلیل و تفسیر یافته­های بدست آمده با روش­های مختلفی انجام می­شود. برخی از این روش­ها عبارتند از: تحلیل فراوانی، تحلیل همبستگی و تحلیل جهت­گیری. تحلیل فراوانی، بیشتر شدت، وسعت و اهمیت عناصر مورد نظر در محتوا را ممکن می­کند. تحلیل همبستگی به روابط و همبستگی عناصر و مفاهیم توجه می­نماید؛ مثلا اینکه آیا در محتوا، انسجام و همبستگی وجود دارد یا گسستگی فکری و مفهومی در تحلیل جهت­گیری، گرایش­ها و عقاید پنهان در متن نیز باید بررسی و تحلیل شود.

7.       مشخص نمودن روایی و پایایی نتایج: در این مرحله، برای اطمینان از صحت نتایج به دست آمده، دقت در یافته­های بدست آمده یکسانی نتایج در صورت تکرار تحقیق و تعمیم یافته روایی و پایایی نتایج بررسی و تایید می­گردد. در مورد روایی، از روش­هایی همچون روایی صوری و روایی محتوایی و برای تامین پایایی از روش­هایی همچون محاسبه پایایی همزمان چند تحلیلگر استفاده می­شود. چنانچه ضریب همخوانی تحلیلگران بیش از هشتاد درصد باشد، محقق پایایی نتایج را گزارش می نماید (جعفری هرندی و دیگران، 1387، صص. 42-39).

در این روش دو عنصر اصلی مطرح اند: واحد تحلیل و مقوله تحلیل.

واحد تحلیل: کوچکترین جزء پیکره متن است که برای رسیدن به هدف تحقیق، اندازه گیری و شمارش می شود. واحد تحلیل اغلب می تواند دربردارنده ی کلمه، جمله، پاراگراف، عکس یا صفحه باشد که البته هر یک از این واحد ها به تناسب نوع متن و هدف پژوهش انتخاب می شوند؛

مقوله ی تحلیل: هنگامی که واحد تحلیل معین شد، باید مشخص شود که واحد های استخراج شده و شمارش شده چگونه دسته بندی می شوند. عناوین این دسته بندی ها، مقوله تحلیل را تشکیل می دهند. در نهایت واحدهای تحلیل بر اساس مقوله های تحلیل دسته بندی می شوند تا مراحل شمارش و تحلیل اطلاعات صورت بگیرد (ایمان و نوشادی، 1390، ص. 20).

تحلیل محتوای کیفی

با از دست دادن اطلاعات ترکیبی و معنا در اثر تقلیل متن به اعداد در تکنیک کمی، تحلیل محتوای کیفی نمود می یابد. تحلیل محتوای کیفی روش تحقیقی برای تفسیر ذهنی محتوایی داده های متنی از طریق فرایندهای طبقه بندی نظام مند، کدبندی  و تم سازی یا طراحی الگوهای شناخته شده دانست. همچنین یکی از ویژگی های بنیادین پژوهش های کیفی نظریه پردازی به جای آزمون نظریه است. تحلیل محتوای کیفی به فراسویی از کلمات یا محتوای عینی متون می رود و تم ها یا الگوهایی را که آشکار یا پنهان هستند به صورت محتوای آشکار می آزماید. هم چنین عینیت نتایج به وسیله وجود یک فرایند کد بندی نظام مند تضمین می شود.

در واقع زمانی که پژوهشگر در پی طبقه بندی کلمات آشکار متن و پی بردن به فراوانی اصطلاحات و کلمات خاص یک محتوای معین باشد، و در تجزیه و تحلیل خود قصد گزارش آنها را از طریق اعداد داشته باشد، از روش تحلیل محتوای کمی می توان بهره برد. از سوی دیگر وقتی پژوهشگر سعی در استنباط معنایی خاصی از متن، از طریق طبقه بندی کلمات و پی بردن به شباهت ها، افتراق ها و روابط بین آنها دارد، تحلیل محتوای کیفی بیشتر مناسب است ().

مقایسه تحلیل محتوای کمی و کیفی

1.       روش تحلیل کمی به منزله شیوه ای است که عناصر مربوط به متن را آشکار می سازد در حالی که تحلیل محتوای کیفی بیشتر با کشف معانی بنیادین در پیام سروکار دارد؛

2.       تحلیل محتوای کمی قیاسی است؛ به این معنی که می کوشد فرضیه ها یا پرسش های تولید شده از نظریه ها یا پژوهش های پیشین را بیازماید؛ در حالی که تحلیل محتوای کیفی استقرایی است؛ یعنی مبتنی بر بررسی و استنتاج موضوع ها و تم ها، از داده های خام است که گاه به طرح نظریه می انجامد؛

3.       در تحلیل محتوای کمی بری نمونه گیری، به داده هایی نیاز است که با استفاده از قواعد نمونه گیری تصادفی، که اعتبار استناج های آماری را تضمین می کند، انتخاب می شوند؛ در حالی که نمونه در تحلیل محتوای کیفی معمولا دربردارنده ی انتخاب هدفمند مواردی است که بازتابنده ی پرسش های پژوهش اند. بنابراین رویکرد کمی، ارقام و اعدادی را تولید می کند که بوسیله ی روش های آماری گوناگون ساخته می شوند؛ در حالی که رویکرد کیفی، توصیف و تفسیر از موضوع مورد مطالعه ارائه می کند.

رویکردهای تحلیل محتوای کیفی

بر اساس نظریه شی یه و شانون می توان رهیافت های موجود در زمینه تحلیل محتوا را به سه دسته تقسیم کرد که عبارتند از: 1. تحلیل محتوای عرفی و قراردادی 2. تحلیل محتوای جهت دار 3. تحلیل محتوای تلخیصی یا تجمعی.

همه ی رویکردها باید 7 مرحله ذیل را طی کنند:

1.       تنظیم کردن پرسش های تحقیقی که باید پاسخ داده شوند.

2.       برگزیدن نمونه مورد نظر که باید تحلیل شود.

3.       مشخص کردن رویکرد تحلیل محتوایی که باید اعمال شود.

4.       طرح ریزی کردن فرآیند رمزگذاری

5.       اجرا کردن فرآیند رمزگذاری

6.       تعیین اعتبار و پایایی

7.       تحلیل کردن نتایج حاصل از فرآیند رمزگذاری (کاید)