بسم الله الرحمن الرحیم

·         قاعده اعانه

o        روایت در مورد شراب داریم که فرموده اند که پیامبر در مورد خمر ده دسته را لعنت کرده اند؛ کسی که می کارد، نگهبانش، آب می دهد، کسی که می خورد، ساقی، کسی که شراب را حمل می کند، محمولی که شراب در آن نگه داری می شود، کسی که می فروشد، کسی که می خرد و کسی که از این راه پول در می اورد.

o        هر چیزی که مغبوض مولی است باید ترک شود. عقل انسان مستقلا این را حکم می کند. قبح مساعده به آنچه مبقوض مولی است. مبغوض همان گناه و مساعده اعانه می شود. این جزء مستقلات عقلیه است.

o        این هم ادله ای که در مورد قاعده داریم

o        مفاد تفصیلی قاعده

·         نقش دو ملاک مهم در تحقق اعانه.

1.      قصد منی که می خواهم این کار را انجام دهم و گناه دهم باید قصد گناه را داشته باشم و گناه هم در بیرون رخ دهد. شما چاقو می دهی به یک نفر که کسی را بکشد. یک موقع هم به همه چاقو می فروشی و قصد بدی نداری. یک عامل مهم برای تحقق اعانه قصد شماست.

2.      تحقق اثم. حالا شما چاقو را فروختی. قتلی رخ داد یا نه؟ وقتی این رخ دهد عواملی هم که دخالت داشته اند اینها اثم هستند یا نه؟ بر اساس این دو چهار قسمت می شود.

·         قصد+تحقق اثم. یعنی من چاقو می فروشم که ادم بکشی و شما هم این کار را انجام می دهی. این قدر متیقن قاعده است و اینجا اعانه صورت گرفته و معین گناه کار است.

·         عدم قصد+عدم تحقق اثم. من به شما انگور می فروشم قصد تولید شراب ندارم شما هم شراب تولید نمی کنی.

·         قصد+عدم تحقق اثم. من به شما انگور را برای تولید شراب می فروشم ولی شما به هر دلیلی نمی توانی شراب تولید کنی. ایا این شخص اعانه کرده یا نه؟ اینجا نظرات مختلف است. بعضی گفته اند که عدم تحقق اعانه است ولی تحقق تجری می باشد. تجری یعنی این است که انسان خودش می خواهد گناهی را مرتکب شود ولی نمی تواند که به این تجری می گویند. همه زمینه های تحقق را فراهم می کند ولی به هر دلیلی اثم رخ نمی دهد. ایا متجری مستحق عقاب است یا نه باز نظرات مختلف است. شیخ انصاری می گوید که مستحق عقاب نیست. یک عنصر مادی داریم و یک عنصر معنوی که هر کدام محقق نشود مستحق عذاب نمی شود. این نظر شیخ انصاری است. علی الظاهر شیخ انصاری هم می پذیرد که چنین ادمی هم از قرب خدا دور می شود. فقه می گوید که گناه نکرده ولی از جهت اخلاقی در درگاه الهی سقوط می کند. درتحقق تجری هم پس بعضی می گویند استحقاق عقاب و یا عدم استحقاق عقاب است. بعضی هم گفته اند تحقق اعانه است همین که اعانه داشته باشی شما معین هستی و نظر سوم این است که اصلا انجام مقدمات حرام، حرام است. از باب اینکه فی حد ذاته محکوم به یک حکم فقهی است.

·         عدم قصد+تحقق اثم. شما قصدت گناه نیست و داری کاسبی می کنی و انگور می فروشی و به هر کسی اجاره می دهی. مثلا ماشینت را می دانی اگر به این فرد بدهی با این ماشین حمل مواد مخدر می کند و شما هم این کار را دوست نداری و حرص پول داری. اینجا نظری است که اقای بجنوردی می دهد این است که اعانه محقق نشده است. بعضی هم گفته اند که اعانه صادق است بعضی تفصیل قائل شده اند. اینها می فرمایند که گاهی فعل معین جزو علت تامه تحقق جرم است و بعد از اراده آثم محقق می شود. یعنی چی؟ یعنی مثلا فرض کنید که من عصبانی شدم دنبال چیزی هستم که به سر فردی بزنم و یک فردی چوب را به من می دهد. امااگر فعل معین جزو مبادی تحقق جرم باشد یعنی معد باشد نه اینکه علت تامه باشد. شما می خواهی یک جایی را اتش بزنی چوب و بقیه چیزها را هم داری و کافی است یک جرقه بزنی. اینجا فعل شما اعانه است. اما اگر نه من دارم انگور را می فروشم و انگور را فروختم و طرف مقابل گفت این انگور خوب بود و خوب است که با ان شراب درست کنم. اینجا دیگر عدم تحقق اعانه است. حالا دقت کنید اقای بجنوردی می گوید وقتی جزو علت تامه است می داند که جرم محقق می شود. پس ایا می توانیم چنین تفصیلی به این شرح بدهیم؟ که عدم قصد+ عدم علم+تحقق جرم=عدم اعانه و عدم قصد+علم+تحقق جرم=اعانه می شود. ایا این درست است؟ (البته این فرضیه استاد است که به گفته ایشان باید روی درست یا نادرستی اش بحث شود). علم یعنی می داند که می خواهد چه کار کند.