بسم الله الرحمن الرحیم

·         قاعده حرمت اهانت محترمات و وجوب تعظیم شعائر.

o        واژه کاوی:

1.      اهانت. کوچک شمردن و تحقیر.

2.      محترم: هر چه که در نزد شارع دارای احترام است.

o        ادله حرمت هانت.

1.      عقل. هر چه نزد شارع محترم است بی احترامی به آن جایز نیست.

2.      اجماع. حرمت آلوده کردن مساجد. این چیزهایی است که مورد اتفاق قران است. آلوده کردن ضریح ائمه هم حرام است.

3.      سیره متشرعه: اینکه مردم احترام خاصی را برای مساجد و قرآن و افرادی که محترم هستند، قائل هستند.

4.      ادله نقلی: روایاتی داریم که در مورد مومن گفته شده«من اهان لی ولیا فقد بارزنی بالمحاربه» هر کس به اولیایی از اولیای الهی اهانت کند خودمانی اش این است که با خدا طرف می شود.

o        مدارک و ملاک اهانت. اقای مراغی دو ملاک را ذکر کرده اند.

1.      اعراض قلبی و عدم اعتناء با قصد اهانت. از اول انسان قصد اهانت دارد. حالا با چه فعلی این کار را انجام می دهد.

§      فعلی که ممحض در اهانت است.

§      فعلی که مشترک است. فعلی که در جایی مصداق توهین و در جایی مصداق احترام است. مثلا داد زدن در جایی می شود که قصد از آن توهین باشد.

§      ظهور در توهین داشته باشد.

§      ظهور در تعظیم دارد.

2.      عدم قصد توهین. اینجا گفته اند که فعل ممحض در اهانت است ولی شما قصد توهین نداری در نتیجه این توهین محسوب می شود.

§      از طریق فعلی که ظاهر در اهانت است. این هم باعث می شود که توهین محسوب شود.(اگر با چیزی که ظاهر در توهین است ولی قصد تعظیم داشته باشد این توهین محسوب نمی شود).

§      با فعلی که مشترک یا ظاهر در تعظیم دارد؛ این عدم توهین می شود.

·         پس ملاک اصلی ما یکی قصد بود و دیگری فعل.

·         حالا تعظیم واجب است یا نه؟ توهین به مومن و بزرگتر خویش نمی کنیم، حال احترام ایشان هم واجب است یا نه؟ آقای مراغی گفته اند که رابطه توهین و تعظیم. فرموده اند که آیا ترک توهین تعظیم محسوب می شود؟ اگر ترک تعظیم مساوی با توهین باشد این واجب می شود. اگر بگوییم ترک تعظیم مساوی با توهین است، توهین مساوی با حرام پس ترک تعظیم هم حرام می شود. پس تعظیم واجب می شود.

·         ادله وجوب تعظیم شعائر الهی(هر چیزی که علامت خداست):

·         و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب. این در بحث حج است که این کارهایی که انجام می دهید تعظیم شعائر الهی است. هر کس که شعائر الهی را احترام کند مصداق تقوای الهی است. اگر بخواهیم از این وجوب تعظیم را اثبات کنیم باید اثبات کنیم که شعائر مطلق شعائر الهی است و دوم اینکه واژه من تقوی القلوب دلالت بر وجوب دارد. شعائر از معانی عامش یکی مطلق علامت دین است. دومی این است که بگوییم مراد مراسم حج است. یا اینکه بگوییم مراد از شعائر بُدن است. اگر به معنای بدن باشد یعنی وقتی می خواهی در آنجا چیزی ذبح کنی یک چیز کوچکی را نبر. اقای مصنف نظر اول با می پذیرد. می فرمایند که قرآن می گوید که و البدن جعلناها من شعائر الله. گفته من تبعیضیه است و اینکه من، یکی از مصادیق شعائر الهی محسوب می شود و اینکه مورد هم مخصص نیست. دومی این است که بگوییم من تقوی القلوب دلالت بر وجوب دارد. تقوی فرموده اند که وقتی چیزی از قرآن شد داریم که فاتقوا الله. پس فاتقوا الله ظاهر در وجوب است. جایی دیگر موضوع را گفت و اینجا هم حکم را. اگربخواهیم به ایشان اشکال کنیم این است که همه مصادیق تقوا واجب نیست و تقوا مراتب دارد. یک مرتبه اش واجب و یک مرتبه اش مستحب است. وقتی این ارشادی باشد دیگر تولید حکم نمی کند. ما وجوب تعظیم را به طور مطلق نپذیرفتیم. مرتبه ای از تعظیم که اگر ترک شود توهین محسوب می شود این واجب است.

·         قاعده سوق المسلمین. این قاعده قاعده ای است برای اثبات حلیت گوشت و فرآورده های آن. برای پاکی و ملکیت و اینها نیست. مثلا کفشی داریم و نمی دانیم که این کفش که چرم است از کجا آمده است. مثلا کفش چرمی از کشوری باشد ذبح شرعی نمی کنند این کفش نجس است. اگر شما در بازار مسلمین چیزی را دیدی و شک در تزکیه اش کردی حمل بر حلیت کن. حالا اینکه سوق مسلمین کجاست؟ بعدا توضیح می دهیم که سوق مسلمین یعنی چی. شما رفته ای در ترکیه می خوای غذا بخوری. آیا می توانی از غذاهای آنها استفاده کنی یا نه؟ فرموده اند که بر اساس بعضی روایات سوق المسلمین اماره برای تزکیه است.

o        مدرک قاعده

·         قاعده اختلال نظام. خود این یک قاعده است. اگر قرار باشد در بازار مسلمین هنگامی که شک داریم که تزکیه درست شده یا نه این دیگر باعث می شود که بازاری برای مسلمین باقی نماند.

·         روایت: لا یظن کلهم یسمون. فردی گفته که در جایی چیزی می خرم که فکر نمی کنم همه بسم الله بگویند. گفته شده این اشکالی ندارد. هر چیزی که حرام و حلالی دارد در جامعه می شود از آن استفاده کنی مگر اینکه بدانی حرام است.

·         مصنوع دار اسلام حمل بر تزکیه می شود ولو در بلاد کفر باشد.

o        ملاک دارالاسلام.

·         مدیریت اسلامی. حاکم حاکم اسلامی باشد. اینجا بحث روابط سیاسی است.

·         اکثریت مسلمان. ولو اینکه حکومت لائیک باشد اگراکثرا مسلمان باشند دار اسلام می شود. اذا کان الغالب علیها المسلمون.

·         امنیت برای اجرای احکام اسلامی. این برای وجوب هجرت و عدم آن می باشد. این ملاک برای هجرت است.