بسم الله الرحمن الرحیم

·         بحث را از شخصیت شروع می کنیم. جلسه قبلی عرض کردم که بر اساس مدل کرت لوین می گوید که رفتار  ناشی از دو مولفه است. مولفه های شخصی و دیگری ناشی از مولفه های شرایط محیطی می باشد. می گوید وقتی محیط و ادم ها به هم بر می خورند اینها روی هم اثراتی دارد که اینها باعث می شود که رفتار از افراد بروز یابد.

·         افراد چه می شود که به صورت متفاوت رفتار از خودشان بروز می دهند؟ یعنی علت بروز رفتار افراد در چیست؟چه می شود که بعضی همیشه عجله دارند همیشه فکر می کنند که کسی در دنیا دنبالشان است و بعضی کاملا ارامش دارند و بعضی همیشه در کنش هایی که انجام می دهند معمولا حس می کنند که دیگران دارند تهدیدشان می کنند و غیره. همه اینها منجر به بروز یک سری رفتار هایی می شود. چه می شود که از انسان ها بروز رفتار می شود. این را در بحث هایی که خواهیم داشت مطرح می کنیم. در روانشناسی مفهومی به نام سنت ها دارندئ که در کتاب هایشان خوب این را بحث می کنند.

o        هر کنشی معنادار اختیاری که روی هم باشد را رفتار می گوییم. مثلا به کل راه رفتن من رفتار می گویند. معنادار، اختیاری و یک واحد تحلیل دارد که به این رفتار می گویند.

o        سوال جدی رفتار این است که چه می شود که افراد مختلف متفاوت عمل می کنند و تمام دغدغه رفتار پیدا کردن علت این تفاوت هاست که بتوانیم رفتار افراد را کنترل کنیم. هر مکتبی و هر سنتی در روانشناسی که آبشخور رشته رفتار است یک جوری به این موضوع نگجا هکرده است. بعضی گفته اند ناشی از زیست است و بعضی گفته اند ناشی از روان و بعضی گفته اند ناشی از محیط بعضی گفته اند ناشی از این است که یک سری افراد در از درورن به چیزهای والایی فکر می کنند و به خاطر آنبرانگینخه می شوند. بعضی گفته اند که نیازهایی داریم که اینها باعث رفتار ما می شود. تمام اینها به یک جوری هم درست است و هم ناقص. دقیقا عین جریان فیل مولاناست. هر کدام یک بخشی از رفتار را تحلیل می کند. به فراخور هر کدام از این مکاتب یک نگاهی هست. یکی از مکاتبی که در مورد علل بروز رفتار صحبت می کند مکتب یا سنت شخصیت است که بر اساس ان روانشناسی شخصیت شکل گرفته است.

·         وقتی از رفتار حرف می زنیم دنبال رفتار های ارادی هستیم. دنبال چیزهایی که یک نوع ثبات نسبی دارد. وقتی رفتار را در سازمان بررسی می کنیم به فرایند کنش یک نفر درطول زمان بررسی می کنیم. مثلا می گوییم که فلان کارمند در طول زمان فلان ویژگی را دارد. رفتار یک نفر را در طول سیر تصمیم گیری و سیر رفتار اداری اش بررسی می کنیم.

·         در علم معمولا با اغراق و تمایزشان با دیگران است که خودشان را اثبات می کنند وگرنه مکتب و تئوری نمی شوند.

·         یکی از سنت ها و مکاتبی که در مورد علل بروز رفتار صحبت می کند صفت مشخصه است. تعریف کتاب از شخصیت این است؛ یک رویه نسبتا ثابت، یک الگویی از سبک و سیاق ثابتی که تحت تاثیر آن سبک افراد فکر می کنند، احساس می کنند و رفتار می کنند. توجه کنید که چرا این رفتار را عوض کرده است؟ behavior که در رشته مان می گوییم به بروز بیرونی رفتار می گویند که ناشیی از مکتب پاولفی است لذا احساس که در درون است را جزو عمل حساب نمی کنند. یعنی باید مشهود باشد. اینها پوزیتیویست محض بودند که مکتب شان شکل گرفت. فکر و احساس را جزو رفتار حساب نمی کنند.

·         شخصیت الگو یا سبک نسبتا ثابتی است. تغییر می کند ولی با گذشت زمان قابل توجه. ولی چیزی است که شما وقتی در مورد ان ادم بخواهید حرف بزنید می توانید پیش بینی کنید. یعنی می توانید فرد را پیش بینی کنید. مثلا می گویید اگر فلان حرف را بهش بزنم از جا می پرد. شخصیت این نیست که نتوانید آن را بررسی کنید. شما ثابتاتی در زندگی دارید که به اینها شخصیت می گوییم.

·         شخصیت بر اساس تعریفی که داشتیم خیلی از اوقات در عملکرد و رضایت شغلی و در خیلی از مشخصه های سازمانی مثل تعهد و عجول شدن در شغل و غیره موثر است. شخصیت را اگر بشناسید خیلی از تصمیم ها و کنش های آتی مردم را می توانید پیش بینی کنید.

·         معنا داری با خودآگاهی متفاوت است.

·         رفتار فعلی ارادی است و معناداری اش این است که فرد با توجه به شرایطی که دارد با دیگران می تواند متفاوت باشد. این را می گوییم که رفتار را از واکنش صرفا زیستی غیر ارادی متمایز کنیم. در روانشناسی و جامعه شناسی رفتار یکسان تعریف نمی شود. رفتار پس چیزی است که چه ناخودآگاه چه خودآگاه شما متفاوت از دیگران عمل می کنی. این قابل تحلیل است.

·         شخصیت چگونه شکل می گیرد؟

o        معمولا می گویند در شکل گیری شخصیت دو دسته عوامل موثر است

·         طبیعت؛ مثلا در اینجا می گویند که ژن. می گویند خیلی از اوقات شخصیت افراد ناشی از ژن آنهاست. دو نفر بوده اند دو قلو های همسان. وقتی به دنیا می ایند یکی شان را با اندیشه های یهودی بزرگ می شود و یکی هم با اندیشه کاتولیک. وقتی اینها بعدا به هم می رسند. تقریبا نصف تیپ رفتارها و پوشش آنها خیلی به هم شبیه بوده است. می گویند این ممکن است ناشی از یک سری ویژگی های درونی باشد مثل ژن. اینجا نگاه زیستی خیلی وارد می شود.

·         تربیت؛ به فراخورد اینکه محیط خانواده، آموزش، فرهنگ و غیره اینها همه موثر است. حتی تحقیقاتی داشته ایم که رابطه بین فرهنگ و شخصیت افراد را مشخص کرده است. مثلا در فرهنگ های فردگرا این تیپ شخصیت ها بیشتر رشد می کنند یا نه.

§      هم طبیعت و هم تربیت بر نظام شخصیتی موثر است و هیچ بر دیگری برتری پیدا نکرده است.

o        خیلی از اوقات شخصیت در سازمان که بحث می شود بیشتر نمی شود گفت که شخصیت خوب است یا بد است. معمولا شخصیت را باید متناسب را شرایط بررسی کرد. هیچ شخصیتی فی نفسه خوب یا بد نیست. هر کسی را با توجه به شخصیتش باید در جای خاصی گذارد. مدلی هست به نام فرآیند ASA؛ attraction-selection-attraction. هر سازمانی یک شخصیتی دارد. این شخصیت برایند شخصیت افرادی است که درون ان سازمان به کار گرفته شده اند. این باعث می شود که سازمان برای کسی که ان شخصیت را دارد جذاب می شود. مثلا می گوییم ادم های واقع نگر یا ادم های خشک و مقرراتی، سازمانی که چنین ویژگی داشته باشد افراد ان را انتخاب می کنند. اگر افراد با این منطبق شوند باقی می مانند وگرنه می روند. در این مدل سازمان ها یک تیپ شخصیتی بهخود می می گیرند. الزاما این نیست که هر کس با شخصیت سازمان سازگار باشد. هر چه شخصیت فرد و سازمان به هم نزدیک تر باشد فرد در سازمان باقی می ماند و گرنه خیر. این برای این مطرح شده که بگوید شخصیت فرد و سازمان چه نسبتی دارد.

·         مدل های شخصیت؛ در آنجا می گوییم که چه مشاغلی با چه شخصیتی سازگاری دارد. شخصیت سازمان یعنی فرهنگ سازمانی و هویت سازمانی. این دو تا بعدا برای باز کردن مفهوم شخصیت سازمان. این چه می گوید؟ می گوید که هر سازمانی یک سری ویژگی هایی دارد که هر کاریش بکنی اینها را از دست نمی دهد. سازمان فلان بوروکراتیک است که هر کاری بکنی فرقی نمی کند. تصویر بیرونی هر سازمان و ملت همان شخصیت است. می گویند فلان سازمان کارآفرین است اگر داخل سازمانی شوی به شما اجازه می دهند که راه را بروی و اگر اشتباه کردی برگردی. بین شخصیت و جذب یک نسبتی هست.

·         صفت مشخصه؛ یک جزء یعنی یک تکه غیر قابل حذف از شخصیت که گرایش ها و میل خاص افراد را توصیف می کند و این بر روی نحوه ی احساس و تفکر و رفتار افراد اثر گذار است. صفت مشخصه اخص از شخصیت است که می گوییم. جمعی از این صفات مشخصه یک شخصیت بوجود می اورد. شخصیت چیزی است که با ان افراد را می شناسیم.

·         هویت پاسخ این سوال است که من چه کسی هستم. شخصیت یک الگوی نسبتا ثابتی از رفتار و احساس است. شخصیت می تواند هویت را شکل دهد ولی هویت آن چیزی است که فرد خودش را با آن می شناسد. 

·         مدل های شخصیت؛ (اسم این افراد همان مدل ها هستند)

o        آلپورت سال 1930 آمدند در فرهنگ لغات الفاظی که نشان دهنده رفتار و ویژگی های ما هست را جدا کردند. مثلا خون گرمی. ارتباط برقرار کردن. هر گونه کنش و احساس و هر چیزی که رفتار و صفت مشخصه ما را مشخص می کند. می گویند که 18000 لغت جمع شد. و اینها را از نظر مترادف و یکسان بودن در فرهنگ لغات کاهش دادند تا 4500 کلمه شد. بعد اینها را دسته بندی کردند. نظریه پرداز بعدی شخصیت به نام کاتل آمد اینها را تقلیل داد و 200 فاکتور کرد. بعد از این کار ایسنک بود. که آمد اینها را در محور دو در دو همه را با هم جمع کرد. گفت ما تمام این صفت مشخصه های افراد را می تواینم در دو محور بی ثباتی- ثبات و درون گرایی- برون گرایی تقسیم بندی کنیم. ادم هایی که بی ثبات درون گرا هستند مثل کج خلق، مضطرب، انعطاف ناپذیر. شروع کرد تمام تیپ شخصیت هایی که شناسایی شده بود را در این دایره چید. آیسنک تحلیل عاملی کرد. دسته بندی کرد و دید که چهار تیپ شخصیت داریم. کار ایشان باعث شد  که بتوانند شخصیت را سنجش پذیر کنند. دقیقا اینها منطبق بر چیزهایی است که در طب قدیم خوانده می شده است.

o        این چهار تا همان سودایی است که همان مضطرب و غیره ای است که بیان شد. برون گرا و بی ثبات صفراوی است. برون گرایی با ثبات دموی است. با ثبات درون گرا بلغمی است.

·         با ثبات درون گرا؛ منفعل، دقیق، صلح جو

·          با ثبات برون گرا؛ پرحرف، اجتماعی، معاشرتی

·         برون گرا و بی ثبات؛ تحریک پذیر، پرخاشگر، بی قرار

·         بی ثبات درون گرا؛ کج خلق، مضطرب، انعطاف ناپذیر

o        مدل 5 عاملی NEO؛ 5 نوع شخصیت داریم. اول مدل سه فاکتوری بوده که بعد 5فاکتوری شده است.

·         برونگرایی: افراد پرانرزی و پرحرف هستند و خوب ارتباط می گیرند و احساساتشان را زود بروز می دهند. این افراد برای کارهای بازاریابی خوب هستند.

·         روان رنجوری. بشتر کسانی هستند که اضطراب دارند و افسرده هستند و آسیب پذیر هستند. اینها مستعد افسردگی خیلی زیاد و یک نوعی گوشه گیری هم هستند. به هیچه وجه این ادم ها نباید در کارهایی که تغییر و تحول و یادگیری دارد استفاده شوند. جایی که بتواند ارتباط انسانی با دیگران داشته باشد و بتواند زندگی اش را بکند کافی است. اینها در برابر ثبات احساسی است. ثبات احساسی کسی است که احساسات خودش را می شناسد و آرام است.

·         سازگاری. اینجور آدم ها صمیمی و قابل اعتماد هستند و خوب گوش به حرف می دهند. ویژگی شان این است که پیروان خوبی می شوند ولی رهبران خوبی نمی شوند.

·         وظیفه شناس ها. این ها معمولا تیپا آدم های منظم و کوشا و مسئولیت پذیر هستند و رفتارهایشان را سعی می کنند که خارج از عرف نباشد.

·         پذیرش تجربی. ترجمه تحت اللفظی آن گشودگی در برابر تجربه است. خلاق و کنجکاو هستند و تجربه های جدید را قبول می کنند و ریسک پذیر هستند. جسارت دارند. ایده پردازی می کنند و نقاط جدید را می بینند و به همین دلیل نمی شوند سرکاری باشند که ثابت باشند. اینجور ادم ها معمولا در بدنه بوروکراسی که قرار بگیرند با رئیس شان جنگ می کنند. چون هی می خواهند که بروند و رئیس هم می خواهد که شرایط را ثابت نگه دارد.

§      این مدل رایجی است که با ان کار داریم و بیشتر بحث تبعیت و پیروی است که در سازمان کاربرد دارد. اگر احساس می کنید که اینها جامع نیست حق دارید.